جامعه پیچیده تر شده است و در این موضوع شکی نداریم . همه انواع روابط ما متاثر از این پیچیدگی اند ، و مهم ترین جامعه ای که با آن درگیر هستیم خانواده است . دلایل بسیار زیادی میتواند ما را به این فکر بیندازد که زمان آن رسیده که نفر سومی را منجی رابطه مان کنیم . مهمترین این دلایل دعوا و مشاجره است. حال این نفر سوم گاهی یک یا چنر نفر از اعضای بزرگتر فامیل هستند ، یا در حالت دیگر روانشناس .
متاسفانه هرچقدر هم تلاش کنید ، هرچقدر هم برای تغییر اراده داشته باشید تضمینی برای بهتر شدن رابطه تان وجود ندارد ، اما با روان حامی همراه باشید تا شانس رابطه تان را برای تحول مثبت افزایش دهید .
نکاتی چند وجود دارند که آنها را با شما به اشتراک میگذازیم ، این نکات میتوانند به شما کمک کنند ، بنابراین همه آنها را با دقت مطالعه کنید.
قسمت اول : هنگام دعوا
مشکلات و تعارضات هنگامی که دو نفر به مدتی طولانی با هم تعامل دارند کاملا پیش بینی پذیر است و مطلقا غیر طبیعی نیست. چیزی که معمولا ناسالم است واکنش شما به این تعارض است ، تا جایی که معمولا مشکل اصلی فراموش شده و رفتاری که شما در قبال آن مشکل نشان داده اید مسئله اصلی میشود. شما باید از تعدادی رفتار پرهیز کنید تا دعواهایتان به سادگی فراموش شده و زخم هایی عمیق بر رابطه بر جای نگذارند .
الف) حق ندارید فیزیکی شوید .
در صورتی که همسرتان را کتک بزنید او بسیار بسیار سخت فراموش خواهد کرد و ترمیم رابطه -اگر ممکن باشد- نا محتمل است . این کار بسیار سخت تنها از سوی متخصص کارآزموده و با هزینه بالا و جلسات طولانی بر میآید . خشونت ورزی ، کتک کاری ، هل دادن و.. را فراموش کنید چون برایتان بسیار گران تمام میشود ، برای این کار میتوانید از تکنیک های آرمیده سازی (ریلکسیشن) کمک بگیرید و مهم تر از آن یادتان باشد همیشه عقل حضور دارد و شما میتوانید انتخابش کنید، حتی زمانی که هیجان و تکانه های خشونت ورزی بی امان در میزنند تا رفتار شما را کنترل کنند .
ب) موضوعات را با هم قاطی نکنید .
وقتی موضوع خانواده های اصلی نیستند آنها را به پیش نکشید . وقتی موضوع رفتار همسرتان نیست او را مقصر نشان ندهید . وقتی از رییستان در سر کار ناراحتید به فرزندانتان توهین نکنید. اگر خشمی دارید ، اگر ناراحتید و احساس میکنید تحقیر شده اید با همسرتان در این مورد سخن بگویید و از او درخواست کنید به صحبت های شما گوش دهد تا خالی شوید . عین واقعه را گزارش دهید و هیجاناتتان را بیرون بریزید . جابجا کردن یک احساس بد به فرد دیگر و خالی کردنش سر او رفتاری بسیار ناپخته است و در صورت تداوم به رابطه تان آسیب میزند .
ج) طعنه نزنید .
کنایی نباشید ! کنایه یک رفتار پرخاشگرانه-منفعل است و فرد روبرویتان را عصبی مزاج کرده و از پاسخ دادن منطقی و عقلانی ناتوان میکند . به جای کنایه زدن مشکلتان را با زبانی مستقیم و در موقعیتی مناسب ( وقتی تنها هستید) بیان کنید .
د) دیوار سکوت نسازید (طولانی قهر نکنید)
ممکن است باور نکنید ولی قهر های طولانی مدت اگر زیاد تکرار شوند ناقوس مرگ رابطه تان را به صدا درمی آورند . آن چیز که به عنوان طلاق عاطفی از آن یاد میشود غالباً نتیجه همین امر است . البته ما درک میکنیم که بعد از یک مشاجره نیاز به کمی فضا دارید ، اما توصیه ما این است که این قهر بیشتر از یک شب طول نکشد. اگر میخواهید در حالت سکوت برای خوابیدن اقدام کنید به همسرتان اطمینان بدهید که فردا درباره حل کردن موضوع با یکدیگر صحیت خواهید کرد ؛ عصبانی نخوابید .
ه) ماشه نکشید !
شما همسرتان را به خوبی میشناسید ، میدانید چه رفتار هایی او را در یک دعوای ساده به مرز انفجار میبرند یا به عبارتی ماشه وی را میکشند تا او سیلی از رفتار های غیر منطقی را شلیک کند. این ممکن است باعث شود حس خوبی به خود داشته باشید و حس کنید دعوا را برنده شده اید ، چون او بسیار کودکانه رفتار کرده است. اما بگذارید به شما یادآوری کنیم که در این دعوا ها هیچکس برنده نیست. هر چقدر واکنش ها شدید تر باشند، ترمیم رابطه سخت تر خواهد شد و با مکافات بیشتری آشتی خواهید کرد . یکی از این ماشه کش ها معروف عبارت است از ترک کردن خانه. در این مورد سعی کنید هرچقدر هم میخواهید از فضای دعوا دور باشید باز هم جلوی چشم همسرتان باشید ؛ مثلا به بالکن بروید ( به سبک های دلبستگی همسرتان مربوط است ، میتوانید برای صحبت درباره این موضوع به روانشناس مراجعه کنید ، اما خودتان، آن هم هنگام دعوا اقدام به درمانش نکنید !)
قسمت دوم : بعد از دعوا
الف) دنبال مقصر نگردید .
معمولا اکثر روانشناسان کارآزموده در یک منظومه و سیستم مقصر تعیین نمیکنند . در یک منظومه ناکارآمد (مثل یک زوج یا یک خانواده بدکارکرد) مشکل از تعامل دو یا چند نفر شکل میگیرد . اما همه ما تمایل داریم تا خود را از مشکل مبری بدانیم ، بنابراین در اتاق درمان فرد دیگر را به عنوان مقصر جلوه میدهیم و سعی میکنیم تا با روانشناس به نفع خود ائتلاف کنیم . اگر رابطه تان برایتان مهم است ، از این کار بپرهیزید و این را به دیگر اعضای خانواده هم آموزش دهید . هرچقدر روانشناستان اطلاعات دقیق تری داشته باشد رابطه تان شانس بیشتری دارد. بنابراین صادق باشید و بالغتنه رفتار کیند .
ب) در اتاق درمان تظاهر نکنید .
بسیار شایع است که خانواده ها یا زوج ها به محض ورود به اتاق درمان از این رو به آن رو میشوند . با یکدیگر به خوبی رفتار میکنند و مشکلاتشان را به صورت راز نگه میدارند تا به قولی آبروداری کرده باشند . این مسئله در روند درمان سم است . روانشناستان را گیج نکنید ، مشکلتان را به همان صورتی که هست نشان بدهید، در صورتی که از شما درخواست شد تا به صورت نقش بازی کردن یک تعارض بین خودتان را بازسازی کنید، خودتان را سانسور نکنید و تاکید میکنم ، یادتان باشد برای چه هدفی وارد درمان شده اید ، آن را لوث نکرده و فراموش نکنید.
ج) تا جایی که میتوانید اعضای خانواده اصلی را در جریان مشکلات بین فردیتان قرار ندهید .
شما برای ایجاد یک رابطه زوجی سالم نیازمند این هستید که تا حد ممکن از خانواده اصلیتان استقلال یافته باشید. این استقلال تنها به معنی استقلال مالی یا جدایی مکانی نیست، بلکه اینها نسبت به رشد توانایی های شخصی و شکل دادن یک شخصیت مستقل در درجات بسیار پایین تری قرار دارند. یکی از فاکتور هایی که استقلال شما را نشان میدهد میزان بلوغتان در نگه داشتن دیگران، بیرون از یک تعارض بین فردی است. نه تنها نباید خانواده تان را نگران کرده و آنها را به میانه معرکه بکشید . بلکه در صورتی که آنها تمایلی نشان دادند باید در عین حفظ محبت و ادب ار آنها درخواست کنید که خودشان را درگیر مسائل شما نکنند و آن را به خودتان بسپارند . به خاطر داشته باشد که این به معنی قطع ارتباط با خانواده اصلی نیست! بلکه برش از پدر و مادر و همشیرانتان خود نشان از یک رفتار غیر بالغانه دارد، هنر آنجاست که در عین حفظ یک رابطه صمیمانه و احترام آمیز ، مسائلتان را خودتان حل کنید .
د) در صورتی که فرزند دارید ، حق ندارید وظایفتان را فراموش کنید .
دعوا و مشکل مطلقا بهانه خوبی برای فراموش کردن فرزندانتان نیست. نه تنها : یک) باید به وظایف روزمره تان برسید ( آن ها را به مدرسه برسانید، به تغذیه شان مانند همیشه حساسیت نشان دهید، مواظب تکالیف تحصیلیشان باشید و به آنها محبت کنید و ..) بلکه ب)تا جایی که میتوانید باید مشاجره بینتان را دور از او نگه دارید. این به این معنا نیست که به هنگام دعوا باید به کودک دروغ گفت که همه چیز سر جایش است(او متوجه دروغ شما میشود و با خودش فکر میکند چه فاجعه ای در جریان است که شما آن را از او پنهان میکنیدو بی نهایت نگران میشود)، بلکه سعی کنید با صدای بلند مشاجره نکنید که او بترسد و در نهایت اگر پرسید به او پاسخ دهید که پدر و مادرش اندکی از هم ناراحت هستند و موضوع به زودی حل خواهد شد. درست به همان صورتی که او و خواهر یا برادرش گاهی از دست هم ناراحت میشوند، بزرگتر ها هم ممکن است گاهی از هم دلخور شوند. در نهایت وظیفه سومتان: ج) تحت هیچ عنوان کودک را قاضی نکنید . در خانواده ها بسیار شایع است که پدر یا مادر نزد کودک آمده و از شرایط شکایت میکنند . کودک بینوا هم گوش داده و دلش برای والدش میسوزد، وانگهی بعد از مدتی والد دیگر به سراغ او آمده درددل میکند و کودک گیج تر از همیشه باز هم حق را به او میدهد .
بالغانه رفتار کنید ، حرف زدن با کودک هیچ مشکلی از شما حل نمیکند به جز خالی شدن خودتان، اما نتایج اسفناکی در پی دارد، در میان گذاشتن اسرار زندگی خصوصیتان کل واحد منظومه والدینی را برای او کوچک و کم اهمیت میکند و قبح شما را برای وی میشکند (در سن پایین این بسیار خطرناک است و ممکن است فردی دیگر را جایگزین الگوی والدینش کند). دیگر پیامد نامیمون این امر این است که کودک احتمالا آن والدی را که کمتر با او درد دل میکند را مقصر همه چیز دانسته، یک کلیشه ظالم-مظلوم در ذهنش شکل داده و احساسات بسیار بدی نسبت به آن فرد پیدا میکند . در نهایت آخرین این عواقب این است که اتحاد تربیتی و سازگاری تصمیمات شما برای وی زیر سوال میرود ، بنابراین هنگامی که از طرف یکی از والدین از یک موضوع منع میشود سراغ دیگری میرود و مجوز میگیرد. اینگونه رفتار ها مسلما الگوی ناشایستی برای شخصیت آینده وی خواهد بود. بنابراین اگر فرزندتان را دوست دارید : دعوایتان را بین خودتان نگه دارید ، در عین حال که به وی دروغ نمیگویید او را نترسانید و اتحاد پدر-مادر را همیشه حفظ کنید .



سروش جاویدنیا