یک داستان کوتاهی که شخصیت جنایی را توضیح میدهد:
در کشتی بودم که از راننده مسئول واگن شنیدم در ساحل میامی، خیابان کالینز حادثهایی رخ داده.
راننده گفت آیا درباره دختر ۴ سالهایی که کشته شده چیزی شنیدی؟
من با تعجب گفتم نه! چه اتفاقی افتاده؟!
راننده گفت دایی آن دختر ۴ ساله با خواهرش مشاجره داشت و بحث آنها بالا گرفت بهقدری که مرد از جیبش تفنگ درآورد اما به جای شلیک به خواهرش به آن دختر ۴ ساله شلیک کرد!
من با ناراحتی گفتم و اون دخترک هرگز شانسی برای دفاع از خود و انجام کاری نداشت…!
راننده گفت این خیلی وحشتناکه. او دیگر زندگی نداشت.
من گفتم تو میتونی تصور کنی که اونقدر دیوونه باشی که بخاطر اینکه با یه زن رابطه داشته باشی اونو بکشی؟!
راننده گفت نه! تو میتونی یک زن رو مورد ضرب و شتم قرار بدی ولی نه اینکه شلیک کنی بهش! من هیچوقت اونقدر دیوونه نشدم که به یک زن شلیک کنم.
من گفتم اون مرد باقی عمرش رو به زندان خواهد رفت.
راننده گفت زندان جای خوبی نیست. اونها همیشه بهت میگن چیکار کنی و دائماْ دعوا در زندان هست. من میدونم. من مدتی رو زندان بودم.
بنابراین راننده میخواست چه چیز درباره خودش را آشکار کند؟ یک مورد صریح آن است که او محکوم به جرم است. ما نمیدانیم که جرم دقیقاْ چه بوده. مورد بعد این است که اون نتایج ناشایست رفتار مجرمانش رو با رفتن به زندان تجربه کرده.
در نهایت، سخنان راننده نشان میدهد که زندان نمیتواند بازدارنده فرد باشد. راننده فرد مهاجم مادر را محکوم میکند همان که اشتباهاْ قاتل تصادفی دختر ۴ ساله میشود.
گرچه راننده اشاره میکند که نمیتواند قاتل یک زن را درک کند اما بنظرش وقتیکه بشدت روانی شده باشد ضرب و شتم یک زن قابل درک است.
این تصویر نشاندهنده چند ویژگی ذهنی بسیاری از مجرمان است:
ارتکاب جرمی که باور داشتهاند هرگز مرتکب آن نخواهند شد.
پذیرش جرمی که معتقدند ممکن است مرتکب شوند.
علیرغم شناخت درست و غلط، ارزیابی آنها از “درست” به شرایط فعلی بستگی دارد.
توانایی و تمایل به خاموش کردن تفکر خود از تجربه قبلی با پیامدهای نامطلوب (در این مورد زندان).
مسافر دیگری در حال پیاده شدن از واگن، با مهربانی گفت «از زندان دوری کن» راننده جواب داد باشه.
با فکر کردن به نحوی که راننده فکر میکنه، احتمالاْ کسی نمیخاد خلاف این شرط ببنده!
مقاله مرتبط:
شخصیت چیست؟ تعریف شخصیت به زبان ساده (اینجا کلیک کنید)


