میخواهم نظریهی انتخاب طبیعیای را که داروین در سال ۱۸۵۹ در کتابش به اسم «منشا انواع» معرفی کرد، توضیح دهم. نیم نگاهی هم به گفتههای قبل از داروین میاندازیم. سپس حرف حساب داروین و مفاهیم کلیدی را میگوییم. در آخر هم چند اشکال نظریه انتخاب طبیعیای داروین را بیان میکنیم. با روان حامی همراه باشید.
افرادی مانند امپدوکلس و لوکرتیوس معتقد بودند که موجودات بسیار متنوعی را طبیعیت به شکل تصادفی ایجاد میکند. و تنها موجوداتی که میتوانند زاد و ولد موفقی داشته باشند باقی میمانند. ارسطو نیز همین نظر را بهبود بخشید. ابوریحان بیرونی انتخاب مصنوعی را توضیح داده بود و معتقد بود که طبیعیت نیز به همین شکل اقدام میکند. نصیرالدین طوسی و ابن خلدون هم نظرات مشابهی داشتند. حتا پدربزرگ چارلز داروین، اراسموس داروین، و موپرتویس این نظرات را مورد توجه دوباره قرار دادند.
پیش از داروین دانشمندان به تغییر در موجودات زنده معتقد بودند. مثلا لامارک توضیح داد که گردن زارفهها به این علت بزرگ شده است تا آنها بتوانند از برگهای بالاتر تغذیه کنند. در واقع استدلال لامارک این بود که زرافهها از گردن خود استفاده میکنند و همین باعث میشود که گردن آنها کشیده شود. نسل به نسل به طور ارثی این کار ادامه پیدا میکند.
سلام بر داروین و راسل والاس
همان طور که پیشتر توضیح دادم لامارک توضیحی ارائه داد که زرافه چگونه تغییر کرده است. اما این توضیح را نداده است که زرافه چگونه بوجود آمده است. داروین علاوه بر توضیح این که چه طور گونهها تغییر میکنند به دنبال این بود که علت انقراض گونهها و یا ساخته شدن گونههای جدید چیست؟ به عبارت دیگر چه شد که شیر ایرانی منقرض شد؟ چه شد که فیل به وجود آمد؟ داروین حتا به دنبال توضیح این بود که بخشهای مختلف بدن جانوران به چه علت این شکلی هست؟ چه سودی برای حیوان دارد؟ مثلا گردن دراز زرافه چرا دراز هست و این دراز بودن چه سودی برایش دارد؟
داروین از سال ۱۸۳۱ به مدت ۵ سال یعنی تا سال ۱۸۳۶ با کشتی بیگل سفری به دور جهان داشت. داروین از جزایر گالاپاگوس جانورانی را جمع آوری کرد. هنگام باز گشت بود که او متوجه شد فنچهای گالاپاگوس با یک دیگر تفاوتهایی را دارند. این تفاوتها به قدری هست که میتوان آنها را از گونههای مختلفی دانست.
داروین متوجه شده بود که پرندگان هر جزیره مشابه هم و متفاوت از سایر پرندگان جزایر دیگر هست. او متوجه شد که تفاوتی که در پرندهها وجود دارد به دلیل تفاوت محیطشان هست. داروین نشان داد که این پرندگان همه از یک نیای مشترک آمده بودند. در نتیجه گونهها در طول زمان دچار تغییر میشوند.
تمام نظریاتی که داروین با آنها مواجه بودند قادر به توضیح این نبودند که این سازگاریها از کجا آمده است؟ علت این که این پرندگان با محیط خود به این اندازه سازگار هستند چیست؟ اجازه بدهید همین جا به کتاب گفتاری در اصول جمعیت توماس مالتوس اشارهای داشته باشیم. بر اساس این کتاب تعداد افرادی که در یک جامعه هستند بیشتر از افرادی هست که میتوانند فرزندی داشته باشند.
به طور مثال از حدود ۸ میلیارد انسانی که روی کرهی زمین هست همه قادر به ازدواج کردن و بچه دار شدن نیستند. هر کدام به دلایلی، مثلا فردی زوج مورد نظرش را در رقابت با فرد دیگری از دست میدهد. یا زوج مورد نظرش را پیدا نمیکند. در نتیجه ما باید برای ماندن و تولید مثل مبارزه کنیم. امیدوارم که گیج نشده باشید اما بیایید یک بار تمام سوالات و مشکلاتی را که داریم مرور کنیم و مستقیما به سراغ پاسخ آنها برویم.
چه طور گونههای جدید به وجود میایند؟ چه طور گونهها تغییر میکنند؟ چه طور گونهها منقرض میشوند؟ اندامها برای گونهها چه سودی دارند؟ و چه طور به این شکل درآمدهاند؟ علت سازگاری میان محیط و گونهها چیست؟ برای پاسخ به این سوالات به نظریهی انتخاب طبیعی داروین که بر اساس ۳ مفهوم کلیدی است مراجعه میکنیم:
تنوع: همان طور که بدیهی به نظر میرسد اعضای یک گونه با هم تفاوتهایی دارند. مثلا طول بال در پرندهها و یا قد در ما انسانها و یا حجم استخوان و هزاران تا ازین تغییرات در که در هر گونه وجود دارد.
وراثت: تنها برخی از تفاوتهای بین فردی (تنوع) ارثی هست. مثلا اگر حیوانی بالش شکسته شود این به نسل بعدی از طریق وراثت انتقال پیدا نمیکند. (دقت داشته باشید که ما الآن در حوالی سال ۱۸۵۹ هستیم. در این سال نه خبری از کشف ژنتیک توسط یوهان گرگور مندل بود و نه خبری از کشف DNA). در آن سالها وراثت را مثل آبرنگ میدانستند یعنی فکر میکردند که دو تا ماده با هم مخلوط میشود. انگار که رنگ سفید و قرمز را با هم ترکیب کنیم تا رنگ صورتی حاصل شود.
انتخاب: این تفاوتهای موروثی باعث میشود که عدهای بتوانند مشکلات بقا و تولید مثل را بهتر حل کنند و به این شکل باقی میمانند و میتوانند تولید مثل کنند. در نتیجه: فردی از گونهای دارای ویژگیهایی هست. تولید مثل میکند و این ویژگیها به فرزندان منتقل میشود. فرزندان هر کدام تفاوتهایی دارند. این تفاوتها باعث میشود که به بقای خود ادامه دهد تا به مرحلهی تولید مثل برسد. در حالی که سایر افراد نتوانستهاند به این مرحله برسند. به این شکل انتخاب طبیعی رخ میدهد.
برخی از انتقادهای وارده بر نظریهی انتخاب طبیعیای داروین
داروین متوجه شد که بعضی از ساختارهای موجود در جانوران ربطی به مسئلهی بقا ندارند. مثلا پر طاووس را در نظر بگیرید. پرهای طاووس هم پر هزینه است و هم باعث میشود که شکارچیان راحتتر طاووس را پیدا کنند و شکار کنند. پس قاعدتا باید منقرض میشد. این مسئله داروین را به قدری آزرد که او یکبار گفت: «هرگاه به پر طاووس نگاه میکنم ناخوش احوال میشوم.»
یا مثلا در برخی گونهها دو جنس به شدت با هم تفاوت دارند. نظر شما چیست؟ برای حل این مشکلات باید چه کار کرد؟ فکر میکنید که داروین چه طوری این مشکل را حل کرد؟
منابع: منشا انواع، روانشناسی تکاملی، زیستشناسی اجتماعی: سنتز نوین


