رویا بهحقیقت پیوستن خواستها و آرزوهای ماست
رویا هیاهویی از اصوات ناساز نیست و بیمعنی و بیحاصل هم نمیباشد. برای توجیه آن نیازی به فرضیه به خواب رفتن قسمتی از تجسمات و بیدار ماندن قسمت دیگر آن نیست بلکه رویا پدیدهای روانی است و چیزی نیست مگر به حقیقت پیوستن خواستها و آرزوها و باید آن را دنباله اعمال روانی معقول هنگام بیداری بهحساب آورد و فعالیت ذهنیای که موجد آن بسیار عالی و پیچیده است.
البته بسیاری این نقد را وارد کردند که اظهار اینکه همه رویاها درحقیقت چیزی جز به حقیقت پیوستن امیال و آرزوها نیست تعمیمی غیرموجه است و می توان بیدرنگ آن را انکار کرد زیرا بسیارند رویاهایی که واجد یک محتوای غمانگیز باشند. اما با این وجود رد چنین ایرادهای بهظاهر قانعکننده چندان مشکل نیست فقط کافیست بدانید که تئوری ما مبتنی است بر بررسی دقیق محتوای اندیشه هایی که تعبیر کردن در ورای هر رویایی مشخص میکند نه بررسی محتوای ظاهری رویا، بدین معنی که ما محتوای ناپیدا را درمقابل محتوای پیدا قرار میدهیم.البته رویاهایی هم هست که محتوای پیدای آنها غمآلود است، اما آیا هیچوقت به فکر افتادهاید که اگر این نوع رویاها تشریح شوند و به محتوای ناپیدای آنها پی ببرید در باطن امر همان رویاهای حاوی اجابت میل و آرزو میباشند؟
منابع رویا
فروید در کتاب تعبیر رویا بیان میکند که منابع رویا ممکن است متعدد باشد و از تن یا روان سرچشمه بگیرد.
یک. تحریکات حسی خارجی: ما در هنگام خواب تلاش میکنیم چشمها را که به عنوان مهمترین حس بدن است ببندیم اما هرچه تلاش کنیم کوششهای ما کاملا به نتیجه نمیرسد برای اینکه نه میتوانیم تمام محرکات را از قلمرو حواس خود دور کنیم و نه اینکه قابلیت تحریک حواس خود را از بین ببریم. همین تحریکات خارجی در خواب، ممکن است منابع رویا تلقی شود.
دو. تحریکات داخلی، اندامهای حواس: مثلا تحریکات داخلی شبکیه نقش مهمی در جلوههای رویا بازی میکند. مهم ترین عامل این تحریکات داخلی و دلیل عمل آنها وجود توهم هیپناگوریک است که ژ.مولر آنرا به ” تجلیات وهمی بصری” تعبیر کرده است و اینها تصاویر بسیار زنده و متغیری هستند که نسبتا منظم و در عده زیادی از مردم در موقع خواب و یا حتی در بیداری جلوه میکند و چند لحظه پس از باز شدن چشمها، همچنان برجای میماند.
سه. تحریکات داخلی تمام بدن: در حالت عادی از اندامهای درونی خود احساسی نداریم اما ممکن است منبع احساسهایی برای ما بشوند. ارسطو در قدیم ممکن میدانست که رویا ما را از امراضی که تازه دارد در بدنِ ما جا باز میکند، آگاه کند در حالی که در موقع بیداری ممکن است ملتفت آن نشویم.( برای اینکه احساسهای ما در هنگام خواب، واضحتر و بزرگتر جلوه میکند)
نظریه ی شوپنهاور در ۱۸۵۱ که عالم در ذهنِ ما متجلی میشود برای اینکه ذهن ما تاثراتی را که از خارج بهدست میآورد، در قلبِ زمان و مکان و علیت میریزد. تاثیرهای عضوی حاصل از دستگاه سمپاتیک در روز تاثیری غیر از تاثیر ناخودآگاهانه در ما ندارد و حال آنکه در شب اهمیت تاثرات عضوی، خود را بهدقت به ما تحمیل میکنند.
چهار. تحریکات روانی: به گفته فروید باید فرقی گذاشت بین تحریک عصبی و رویای مبتنی بر تداعی. این رویا ریشهاش فقط در احیای نفسانیات است. او بیان میکند که اگر استقلال عالم روانی را در قبال تغییرات عضوی اثباتپذیر، علم کنید و یا یک نوع خودکاری و خودمختاری را به تظاهرات آن نسبت بدهید، موجب وحشت روانپزشکان خواهد شد بطوری که گویی با قبولِ آن موجب بازگشت عصر فلسفه طبیعی و جوهر متافیزیکی روح خواهند شد.
لحظه رویارویی انسان با خویش
فرض کنید که در یک لحظه تمام سیستم روانی شما به سمتی میرود که با تمامیتِ خودتان، تمام امیال و تکانههای خود در آینه روبهرو میشوید، چه واکنشی خواهید داشت؟
به احتمال زیاد اضطراب پیشرونده باعث میشود که در کمتر از یک دقیقه ذهنِ شما تابآوریِ لازم را نداشته باشد و سیستم، خودش را نابود کند! چون هرچه باشد بهتر از این است که با خودش روبه رو شود!
اگر خواب نبینیم نشانههایی که از تعارضات درونی بروز میدهیم و رفتارهایی که ناخودآگاه انجام میدهیم و حرفهایی که میزنیم و نمیدانیم چرا؛ کمکم ما را از پا درمیآورند.
ما در خواب با استفاده مکانیسمهای دفاعی مثل ادغام و جابهجایی (همان مجاز و استعاره به تعبیرِ لکان) امیال خود را بیآنکه دچار فروپاشی روانی شویم میبینیم. فروید رویا را حافظ و نگهبان خواب میبیند یعنی بر آن است که اولین وظیفه رویا این است که خواب به بیداری نینجامد. اما این امیال در خواب بهطور کامل ارضا نمیشوند. لکان میگوید: رویاهای ما در خواب کاملا ارضا نمیشوند چرا که اگر به طور کمل ارضا میشدند دیگر برای از خواب بیدار شدن میل و دلیلی نداشتیم. لازم است محرومیتی باشد که بتواند ما را از خواب بیدار کند.
در مرحلهای که رویا عمدتا در آن صورت میگیرد و خواب همراه با حرکات سریع چشم (REM) نام دارد به معنای واقعی آنچه مرحله ضد و نقیض خواب خوانده میشود پی میبریم؛ زیرا در این مرحله شدت فعالیتهای مغز نه تنها با میزان فعالیت آن در هنگام بیداری برابر است، بلکه حتی ممکن است از آن هم بیشتری شود. و همین دلیل مهر تاییدی است بر این جمله فروید که رویا شاهراهی است عمده در جهت کشف ضمیرناآگاه. در همین مرحله ضد و نقیض خواب است که رویا مکانیسم عمده خود، یعنی استقبال و مضارعه[۱] آرزومندی را بر مرحله عمل میگذارد چون تحقق آرزومندی و کوشش در تعهد آن وظیفه اصلی رویا است و به همین جهت است که پیوسته رویا سعی در حفظ و نگهبانی خواب و اجتناب از بیداری دارد.
برای آشنایی بیشتر با مراحل خواب میتوانید نگاهی به این مقاله بیندازید
فروید مینویسد ، وقتی که با یک رویای کامل روبهرو میشویم آن را بهعنوان یک چیزِ خارجی تلقی میکنیم و آنقدر از حق مالکیتِ خود نسبت بدان صرف نظر میکنیم که میگوییم:”در رویا بر من ظاهر شد” یا ” خواب دیدم”. این بیگانگی و خارجی بودن روانی رویا از کجا ناشی میشود؟
انسان همواره در حال پیشی گرفتن از خویشتنِ خویش است. این استقبال نفسانی واجد نحو عملی است و نمایش در آن نقش بهسزایی دارد زیرا نقل و حکایت هدفی مادی را دنبال نمیکند و کمابیش حالت نوعی بازی باطنی را به خود میگیرد، بنابراین زمینه برای بیان آرزومندی انسانها بسیار مساعد است. ولی این پیشی گرفتن از خود را نمیتوان به عنوان یک فرایند استقبالی و انعکاسی از وجود آدمی دانست. غیریت ذاتی فرد نسبت به وجود خود هم حاکی از هویت اوست هم ناشی از تفارق او با وجود خویش.
خویشتنِ خویش من کسی جز غیر نیست(“Je est un autre”)، غیری که بقای خود را مدیون فرهنگ و جامعه ای است که یکایک افراد در آن سهیم هستند. یکچنین سهم عظیمی را نمیتوان حاصل کار و فعالیت یک فرد خاص به حساب آورد.
رویا حدیث غیر است. به واسطه چنین حدیثی است که فاعل نفسانی به نقل حکایتها و افسانههای گوناگون برای خود میپردازد، حکایتهایی که گرچه از گذشته او نشات میگیرند، ولی پیوسته به آیندهای اشاره دارند که در پیِ تحقق یافتن در زمان حال میباشد. لذا رویا تقلیدی است روایی از ساخت و بافت حکایات موجود در فرهنگ.
میان رویا و هنر نیز رابطهای ناگسستنی وجود دارد. شاعر رویاهای خود را بازمیگوید و یا به همان طریق که رویا ساخته میشود، در عالم بیداری رویا میسازد. افسانههای ملل و اساطیر و ضربالمثلها نیز درواقع رویاهایی هستند که جامعه بهطور کلی آنها را میآفریند. ما همانطور که با تجزیه و تحلیل خوابها میتوانیم به شخصیت افراد پی ببریم میتوانیم با تجزیه و تحلیل افسانهها و اساطیر به روحیات ملتی پی ببریم و این امر از لحاظ تاریخ تمدن و بازیافتن ریشه و اصل بسیاری از ملاحظات اجتماعی حائز اهمیت است.
عوامل در رویا
یک. تراکم: رویا با این عامل خلاصه و فشرده میشود و فقط بخشی از همه جریانات پشت پرده به صورت محتوای پیدا در خواب دیده میشود.
دو. تغییر مکان: در سایه این عامل بار عاطفی و احساسی که ما را بهطرف یک چیز میکشاند از هدف اصلی خود جدا شده موقتا به هدف ظاهری و دروغین و فریبدهنده دیگری منتقل میشود.
سه. نمایش دادن: این عامل افکار انتزاعی و مفاهیم مجرد ذهن را بهصورت تجسمی و ملموس درمیآورد.
چهار. کنایهآفرینی و تمثیلسازی و تدارکات ثانویه: رویاها معمولا سرشار از نماد و کنایه است.
چرا گاهی خوابهایمان را فراموش میکنیم؟
ما رویاها را تنها از راه خاطراتی که بعد از بیدار شدن از آن باقی میماند بهجا میآوریم اما اغلب میپنداریم که این خاطرات ناقص است و شب غنیتر بوده است.
اولین نکته این است که دلایل فراموشی در بیداری در فراموش کردن رویا هم موثر است. ما تعداد زیادی از احساسها و دریافتهای خودمان را از یاد میبریم برای اینکه ضعیف هستند و تاثیرشان در ما ناچیز بوده است و این در باب رویاها نیز صادق است.
اما گاهی فرد تصاویری از رویای خود را فراموش میکند که میداند قوی و شدید بوده است و حال آنکه تصاویر ضعیف تر را بهخوبی به یاد میآورد. اشترامپل در اینباره میگوید ما در موقع بیداری آنچه را یکبار بر ما گذشته است به آسانی فراموش میکنیم درصورتیکه آنچه را بارها دیدهایم بهتر حفظ میکنیم و بسیاری از تصاویر رویا هم به همین نحو جز یکبار ظاهر نمیشوند و همین ویژگی به فراموشی آنها کمک میکند.
سومین دلیل فراموشی رویا مهمتر است، چون افکار و احساسات و تصوراتی که به یادمان میآیند باید از هم جدا نباشند بلکه میان آن ها ارتباطی وجود داشته باشد و یک تداعی کامل آن ها را به هم مربوط بکند اما در اغلب موارد رویا فاقد صراحت و نظم و ترتیب است و شیوه ترکیب رویاهای ما مانع حفظ شدن آنهاست و ما آنها را فراموش میکنیم برای اینکه اغلب اوقات بلافاصله از هم میپاشند.
سوال دیگر این است که آیا حقیقتا ما آنچه را در رویای خود دیدهایم تماما و بهدرستی بهخاطر میآوریم یا نه؟
خیلی از اوقات بدون اینکه عمد یا غرضی داشته باشیم هنگامی که رویایی را در حافظه حاضر میکنیم، جاهای خالی آن را پر میکنیم و یا اینکه پاره ای از تصاویر و عناصرِ آن را با چیزهایی دیگر عوض و بدل می سازیم. یکرویای یکپارچه خیلی کمیاب است و شاید هیچ وقت چنبن رویایی وجود نداشته باشد.
آدمیزاد تعجب میکند ازینکه با توجه به تمام علل فراموشی رویا باز مقدار زیادی از رویاها در حافظه ما پابرجا میماند. کوشش مداوم محققان برای یافتن قوانین حافظه رویا موید این است که هنوز در این خصوص معمایی وجود دارد.
تعبیر رویا
خوابهای ما پس از رویا دیدن و به خاطر آوردن آن در لحظهآی که برای دیگری تعریف میشوند در جامه زبان و دال و مدلولهایش واقعیت مییابند.
اگرچه بخشی از فرایند تحلیل کردن یک رویا در رویکرد روانتحلیلی با توجه به معنای نمادها انجام میشود ولی بخش مهم و منحصربهفرد تعبیر هر رویا با توجه به تجارب زیسته و محتوای مکانیسمهای دفاعی و دنیای ناخودآگاه هرفرد و تخصص و نگاه تحلیلگر انجام میشود.
انسان همواره برای تعبیر رویا کوشیده و برای این منظور از دو شیوه کاملا مختلف استفاده کرده است. شیوه نخستین محتوای رویا را به عنوان یک کل درنظر می گیرد و می کوشد تا محتوای مشابه دیگری را جانشین آن کند که برخلاف آن کاملا معقول و قابل فهم باشد. این شیوه به تعبیر کنایهای و سمبولیک موسوم است. اما این شیوه از تعبیر رویاهای نه همان غامض بلکه مبهم نیز عاجز است. توجیهی که حضرت یوسف در تورات از رویای فرعون به دست میدهد نمونه خوبی برای این روش است. روش پیدا کردن این معنای کنایهای قابل آموختن نیست و پیشرفت و موفقیت در اینباره به درجه مهارت و قدرت انتقال منوط است. ازین جهت تعبیر کنایهای رویا توانسته است در جرگه فنونی قلمداد شود که فراگرفتن آن مستلزم داشتن استعدادهای مخصوصی است.
دومین شیوه عمومی در مورد تجزیه و تحلیل رویا را میتوان روش کشف رمز نامید. این شیوه رویا را در حکم نوشته مرموزی بهحساب میآورد که تمام علامتهای آن با علامتهای مشابه قابل کشف است و آنهم بهمدد کلیدی که هیچگاه تغییر نمیکند. البته در این روش نه فقط محتوای رویا بلکه شخصیت و مقتضیات زندگانی شخص نیز مطرح است و همین مورد خصیصه مکانیکی و خشک اینگونه ترجمه و تفسیر را بهنحوی اصلاح میکند.
خواب امتحان
به عنوان یک مثال کلیت تحلیل خواب امتحان را در زیر خواهیم خواند
بسیاری از کسانی که امتحان دیپلم متوسطه خود را داده اند دچار این کابوس شدهاند که در امتحان مردود شدهاند و باید دوباره در همان کلاس که بودهاند، بمانند ولی کسانی که امتحانات عالیتری دادهاند خواب میبینند که در مثلا دوباره باید مسابقه دشواری را بگذرانند. این رویاها انعکاس خاطرات آن تنبیههایی است که در روزگار کودکی تحمل کردهایم و هیچگاه نیز محو نخواهد شد و در مواقع مهم ادوار تحصیلی در ذهن ما احیا میشود. این خاطرات دقایق خشمآمیزیست که در تحمل آزمایشهای سخت پیشین بر ما گذشته است و نیز همین ترسهای مربوط به زمان کودکیست که موجب تشدید دلهره مبتلایان به امراض عصبی به هنگام امتحان میشود . البته وقتی که تحصیلات ما به پایان رسید دیگر از جور پدر و مربی و معلم بیمناک نخواهیم بود اما همبستگی بیرحمانه حوادث بار تربیت ما را بهدوش خواهد کشید و در نتیجه هر آن وقت که بهدلیل رفتار بد و یا عدم انجام وظیفه و خلاصه هنگامی که مسئولیتی بر دوش ما سنگینی میکند از توفیق خویش بیمناک و نامطمئن هستیم، خواب امتحان میبینیم و کیست که ازین نوع رویاها نلرزد، حتی از میانه اشخاص دانشمند…؟
جمعبندی
در این مقاله با استفاده از آرای فروید، لکان و دیدگاه روانتحلیلی مختصری درباره چرایی خواب دیدن، فرایند آن و تحلیل و تفسیرش صحبت کردیم.
لطفا سوالهایتان در این موضوع از ما بپرسید و اگر دوست داشتنید بنویسید که خواب تکرارشونده شما چیست؟
منابع
تعبیر خواب و بیماریهای روانی، فروید، ایرجپورباقر، مشرآسیا
ذهن و زمان، کرامت موللی، نشر نی
سمیناری درباب تحلیل رویا از منظر لکان
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.
مضارعه در اصل به معنای شباهت میان حال و آینده است. و ما آن را به نوع مضارع التزامی فعل ارجاع میدهیم که فرهنگ دهخدا آنرا فعلی میداند که کار را در آینده به طریق شک و تردید و مانند اینها بیان کند: بروم، بروی … با این تفاوت که در رویا مبدل به مضارع اخباری میشود که در تعریفی که فرهنگ یادشده از آن به دست میدهد، فعلی است که کار را در زمان حال یا آینده و گاهی در گذشته و نیز هرسه زملن به نحو خبر و قطع بیان کند. مضارعه در واقع عبارت است از تلاش و کوشش فاعل نفسانی است در جهت فائق آمدن بر مشکلات و معضلات مترتب بر آرزومندی خود [۱]