تكنولوژي از طريق ٥ راه موجب اضطراب ميشود.
٤ جولاي ١٧٧٩ : ايالات متحده استقلالش را از انگليس اعلام كرد.
٢٠ جولاي ١٩٩٦ : انسان در ماه فرود آمد.
٩ نوامبر ١٩٨٩ : ديوار برلين پايين آمد.
آيا ما به تاريخ ٢٩ ژوئن ٢٠٠٧ به عنوان يكي از آن تاريخهاي آبخيز و مهم نگاه خواهيم كرد؟ فقط زمان اعلام خواهد كرد، اما روزي كه اولين آيفون عرضه شد، قطعا ذهنيت ما را براي هميشه نسبت به اين مسئله تغيير داد. با روان حامی همراه باشید.
مطالعات، مقالات مجله و فريادهاي فرهنگي به ما ميگويد كه فناوري ما را بيشتر مضطرب ميكند. يك مطالعهي جديد از بيش از يك ميليون دانش آموز دبيرستاني آمريكايي نشان داد كه نوجواناني كه بيشتر وقت خود را در صفحات نمايشي (مجازي) ميگذرانند و زمان كمتري را صرف فعاليتهاي غيرمجازي مانند ارتباطات اجتماعي رو در رو، ورزش يا تكاليف ميكنند، از نظر روانشناختي بدتر ارزيابي شدند. علاوه بر اين، مطالعه نشان داد كه هنگامي كه بچه ها تغيير را به فعاليتهاي مبتني بر روي صفحه نمايش نشان دادند، كاهش شادي به دنبال آن بود، به اين معني كه ارتباط علت و معلول وجود داشت.
اما چطور دقيقا اين اتفاق ميافتد؟ در مورد فناوري چه چيزي به آن اجازه ميدهد تا هرج و مرج را در حالتهاي ذهني ما ايجاد كند؟ در اين جا پنج دليل عمده وجود دارد كه تكنولوژي به سبب آن ما را مضطرب ميكند.
۱. فناوري ما را از شك و ترديدهاي كوچك رهايي ميدهد و به سمت آسيبهاي بزرگتري سوق ميدهد.
عدم اطمينان ريشهي اضطراب است. ما از خود سوالاتي ميپرسيم، و اميدواريم به چيزي كه شناخته شده است تكيه كنيم : “چه اتفاقي قرار است بيفتد؟”، “آن ها درباره ي من چه فكري ميكنند؟” و “چه ميشود اگر اتفاق بدي بيفتد؟”
به طرق مختلف، تكنولوژي بي نظمي را از بين ميبرد. گوشيهاي هوشمند به ما اجازه ميدهند جهان و ميزان مصرفمان را كنترل كنيم درحالي كه در گذشته اين امر امكانپذير نبود. ما ميتوانيم در يك دنياي كنترلكننده از انتخابمان براي مدت طولاني غوطهور بمانيم. ما ميتوانيم توسط نقشه هاي گوگل راهنمايي شويم، قبل از صرف هزينه در سفرها يا فعاليتها نظرات را بخوانيم، با استفاده از Glassdoor [نام يك سايت است] به سوالات مصاحبه شغلی پاسخ دهيم و براي اين كه دقيقا ببينيم چه كسي در ليست مهمان قرار دارد، Evites را بررسي كنيم. اما به عنوان يك نتيجه، ما با كمترين تمرين در حال حركت در جهان نامشخص [فضاي مجازي] هستيم.
شما فكر ميكنيد كه دور ماندن از شك و ترديد ما را كمتر مضطرب خواهد كرد. اما به جاي آن، چون تكنولوژي تجربيات ما را در مواقع عدم اطمينان كاهش ميدهد، ما كمتر آمادهي پاسخگويي به اتفاق ابهامآميز در زمانيکه رخ ميدهد، هستيم.
در عين حال، جهان براي چيزهاي بزرگي چون كار حرفهاي و پيدا كردن عشق، به طور غيرمنتظرهاي تبديل شده است. استخدام امن در گذشته، به سرعت در حال تبديل شدن به كلاهبرداري اقتصادي در حال حاضر شده است. اين كه ما از طريق سايتهاي همسريابي آنلاين ميتوانيم تعداد زياد شريك بالقوه را پيدا كنيم، باعث ميشود هميشه نگران باشيم كه “آن فرد” هماني هست كه ميخواستيم يا اين كه انتخابهاي بهتري وجود دارد.
بنابراين، به علت تركيب كمبود تجربه در مورد عدم قطعيتهای (شكهاي) كوچك و گسترش عدم قطعيتهاي (شكهاي) بزرگ، جاي تعجب نيست كه ما احساس اضطراب كنيم.
۲. فناوري ما را قادر مي سازد از مردم دوري كنيم (و احساسات منفي كه با مردم ميآيند).
برنامهها زندگي ما را سادهتر و راحتتر ميكند، اما يك نتيجه از اين آسايش اين است كه تعامل ما با ديگران را كاهش ميدهد. به عنوان مثال، من يك آگهي در مترو درباره ي تحويل مواد غذايي ديدم كه ادعا ميكرد “تمايلت را براي ارتباط با هيچ انساني ارضا كن”!!!
مطمئنا، ما همگي ميخواهيم كه شلوغي را دور بزنيم و اين كه هيچ كسي دوست ندارد در راه هاي طولاني منتظر بماند، اما زماني كه اجتناب از مردم به صورت يك پيشفرض تبديل ميشود، تجربه كمتري به دست ميآيد. براي يك چيز، ما اطلاعات زيادي در مورد آن چه كه احتمالا اتفاق ميافتد در مقايسه با وقتي كه با ديگران وقت صرف ميكنيم، نداريم، بنابراين ما به صورت پيشفرض سناريوهاي بدترين حالت را پيش بيني ميكنيم. ثانيا، ما هنگامي كه از مردم دوري ميكنيم، اعتماد به نفسمان سست و ضعيف ميشود. ما مطمئن نيستيم كه چگونه كارها را به دست بگيريم (هدايت كنيم)، خودمان را به عنوان يك فرد بي دست و پا ارزيابي ميكنيم و از فرصتهاي آينده دور ميشويم.
هر چند ممكن است ما رفتار انحصاري مانند انساني يا انعكاس افراطي را سرزنش كنيم. آنچه ما واقعا از آن اجتناب ميكنيم، احساسات ناراحتكننده مانند بي خوابي، اضطراب، خستگي و خودآگاهي است كه با تعامل با افراد به وجود ميآيند. تمريناتي مانند سايهاندازي (ghosting) نتيجهي رفتار غلط و اجتناب از درگيري است. اما تمام احساسات منفي كه در شما در حال پيشروي است به پايان ميرسد و از شما آدم ديگري ميسازد. اين بدترين نوع برونسپاري (outsourcing) است.
۳. ارتباطات در صفحهي نمايش واقعا متفاوت از ارتباطات رو در رو ميباشد.
من يادم هست وقتي كه ايميل براي اولين بار بين مردم مطرح شد كارشناسان در اوايل دهه ي ١٩٩٠ پيش بيني كرده بودند كه ما ميتوانيم با استفاده از اين ابزار جديد كه به نام پست الكترونيكي شناخته شده است، در زمان كاري خود صرفه جويي كنيم و آن را [صرف تفريحات از جمله] حمام آفتاب كنيم.
اما آن چه كه در عمل اتفاق افتاده است این است كه تمام روشهاي برقراري ارتباط از طريق صفحه نمايش، مانند ايميل، نامه نگاري و پستهاي شبكهي اجتماعي در واقع به ما اجازه ميدهد كه به راحتي به اتفاقات جدول زمانبنديمان واكنش نشان بدهيم و اين كه زمان بيشتري را ذخيره ميكند.
در اين جا منظور من اين است : در ارتباطات روي صفحه ي نمايش (ارتباطات مجازي) زمان و امكان نوشتن و ويرايش به طور بي نقص و كامل به ما داده ميشود اما اين امكان در ارتباطات رو در رو (و يا حتي تماس تلفني با كسي) وجود ندارد.
به علاوه، اين نوع ارتباط اعتيادآور است. هنگامي كه ما عادت داشته باشيم وقت خود را براي فكر كردن درباره ي آنچه ميخواهيم بگوييم صرف كنيم، ارتباطات رو در رو برايمان دشوار به نظر ميرسد. و البته وقتي كه زمان كافي براي تجربهي نزديكي با موقعيت نداشته باشيم، دچار شك و ترديد شده، كه اين موضوع به نوبهي خود باعث اضطراب ميشود.
۴. رسانههاي اجتماعي به عنوان يك داور در اجتماع عمل ميكند.
بدون توجه به سطح تفكر (پلت فرم)، تعداد لايكها (likes)، دنبال كنندگان (followers) و نظرات اندازه گيري ميشوند تا به اطلاع جهانيان برسد و آن را مشاهده كنند. ستايش عمومي يا شرم عمومي در مقابل همگان اتفاق ميافتد. براي نوجوانان و جواناني كه هنوز هويتشان شكل نگرفته است، قطب نما (جهت دهنده) اخلاقي يعني رسانه هاي اجتماعي ميتواند بهعنوان يك بحران اجتماعي محسوب شود.
اضطراب اجتماعي، يك ترس از آشكار شدن و مورد قضاوت قرار گرفتن به عنوان يك فرد داراي كمبود ميباشد، و رسانههاي اجتماعي همهي اين دكمهها را مدام فعال ميكند. در كوتاهمدت، زماني كه بتوانيم زندگي ديجيتالي خود را مديريت و كنترل كنيم، ممكن است احساس آرامش بكنيم. اما در بلندمدت، تمام احساساتي كه مديريت كردهايم و آن ها را از فيلتر خود گذراندهايم ميتوانند ما را بهگونهاي شكل دهند كه هر تاييدي كه دريافت ميكنيم را ناشي از شهرتمان بدانيم و نه بهعنوان اين كه انسان معتبري هستيم. و اما نتيجه؟ شكاف بين آنچه كه ما از خود به نمايش ميگذاريم و كسي كه واقعا هستيم، زياد ميشود، بنابراين اضطرابمان به جهت آشكار شدن واقعيتها افزايش مييابد.
۵. “مقايسه كردن و نااميدي”
در نهایت، اکنون همه ما میدانیم که رسانههای اجتماعی برجسته هستند. هيچ كس در مورد اين كه نميتواند قبض برقش را پرداخت كند يا توسط رئيسش دارد اخراج مي شود پستي نميگذارد. ما ميدانيم كه تصاوير سفرهاي استوايي و خانوادهي عالي و كامل در صندوقچهي شوي آنها قرار ميگيرد. ولي اين مسئله خيلي سخت است كه مقايسه بكني و با احساسات كمبود و دفاعي شدن مواجه نشوي، چيزي كه مرکز اضطراب اجتماعي است.
روي هم رفته، همان طوري كه هومر سيمپسون در مورد آبجو حرف ميزند، تكنولوژي دليل و راه حل همهي مشكلات زندگي است. تكنولوژي زندگي ما را قطعيتر، راحتتر و جالبتر ميكند ولي ما شانسمان را براي سازگاري با ناقطعي بودن و ناراحتي و حوصله سر رفتن از دست ميدهيم.
راه حل؟ آيا به ياد ميآورید آن گفتهاي را كه ميگويد ذهن يك خدمتكار قوي است اما يك ارباب افتضاح ميباشد؟ همين اصل براي تكنولوژي هم سازگار است. به صورت طعنهآميز ميشود گفت كه يك تعداد خيلي زيادي از مداخلات عالي آنلاين براي اضطراب اجتماعي فراهم است كه ميتوانيم آن را شامل برنامههاي گوشي و مشاورات تلفني بدانيم. و با توجه به تحقيق (كه لينك آن موجود است) اين ها عمل مي كنند.
روي هم رفته، جزر و مد دارد اتفاق ميافتد و مردم به دنبال ارتباطات واقعي هستند. لذا حواستان را با گوشيتان پرت نكنيد و اتاقتان را مكاني براي تعامل با مردم قرار دهيد و براي گفت و گوهاي رودررو وقت بگذاريد. قبل از اينکه در مورد هفتهاتان به دوستتان در پيامهاي مجازي چيزي بگوييد به او پيشنهاد بدهيد كه همديگر را ببينيد (و اگر واقعا ميخواهيد ريسك آن را بپذيريد به جاي سفارش غذا به يك رستوران برويد). به طور خلاصه، علاوه بر استفاده از تكنولوژي برای همهی چیزهایی که ارائه میدهد، مطمئن شوید که هنوز هم با همنوعان خود ارتباط برقرار میکنید. آن تاريخي كه آيفون به زندگيهاي ما آمد، همچنان تاريخ مهمي خواهد بود اما اگر كسي آن را نداشته باشد به اين معني نيست كه در بدبختي زندگي ميكند.
مترجم : زهرا صالح پور
عنوان: how technology makes us anxious
