مارتین مکدونا نمایشنامه نویس و فیلمساز به نام غربی در تمامی نوشتههایش مولفههای مشترکی مثل جنایت بیخودی، جفنگی روابط میان فردی و بیمعنایی زیستن افراد را دارد
با روان حامی همراه باشید
در تمام طول مدتی که نمایشنامههای مارتین مکدونا را مطالعه میکردم به این فکر میکردم جان کلام او چیست؟ معنایی که در پس اندیشههایش که در متنها و فیلم هایش تکرار میشود چیست؟ چیزی که بیش از همه نظرم را جلب کرد بحران معنا در جهان نمایشنامه و فیلمهای مارتین مکدونا بود
اروین یالوم در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال به روشنی پوچی تشریح میکند. معنای زندگی که نقطه مقبل پوچی در نظر گرفته شده است به دو بخش: جستجوی معنای کیهانی و جستجوی معنای شخصی
اشخاصی که معنای کیهانی خویش را یافتند خود را در گستره عظیمتری جای میدهند و چندان جای اضطراب وجودی ندارند؛ نهایت رنجی که بکشند احساس گناه از این است که آیا وظایف خویش را در خدمت نظامی وسیعتر از خویش (مذهب و جامعه بشری و یا …) انجام دادهاند یا نه.
و اما دسته دوم یعنی جستجو کنندگان معنای شخصی که تحت تأثیر دو حادثه به بحران معنا خوردند:
یکی. علمی شدن نگاه انسان به هستی در عصر نوین
دو. زیر سؤال بردن هستی بهعنوان یک حقیقت عینی ثابت
برای شخصی که خود را عضو نظام کلی بزرگتر از خویش نمیداند، واقعاً چه معنای شخصی میتواند موجود باشد؟ یالوم از آلبر کامو نقل میکند، انسان باید مستقیماً با زندگی پوچ و بیمعنای خویش روبهرو شود و با شکوه زندگی کند، باید با افتخار و عصیان از بیتفاوتی دنیا فراتر رفت. یالوم به نقل از سارتر که به شکلی انعطافناپذیر به دنیا آمدن و از دنیا رفتن آدمی را پوچ و تصادفی میداند بیمعنایی را اصالت میدهد و میگوید که سارتر معتقد است، معنای در آنجا «یعنی خارج از ذهن انسان و موجود در دنیای واقعی وجود ندارد» بلکه آن معنا را انسان باید خودش بسازد و به آن متعهد باشد. این تعهد و مسئولیتپذیری از مفاهیم اساسی فلسفه و رواندرمانگری وجودی است (یالوم، ۱۹۸۰)
مارتین مکدونا فیلم کوتاهی به نام شش لول ساخته که در آن قهرمان فیلم همسرش، حیوان خانگی مورد علاقهاش و چند همسفرش را به اشکال مختلف: تراژدی، کمدی و ملودرام از دست میدهد، اما خودش حتی وقتی اقدام به خودکشی میکند محکوم است که زنده بماند و ادامه بدهد و معنای زندگی قهرمان در جهان بیمعنای فیلم چیزی جز ادامه دادن نیست.
از نیچه نقل است که حقیقت به معنای آنچه جستجو کنی و بیابی وجود ندارد بلکه حقیقت همین زیستن توست که ضمن رنج کشیدن ادامه میدهی
داستایوفسکی نیز در طول رمان جنایات و مکافات قهرمان داستان یعنی راسکولنیکوف را با این معنا روبهرو میکند که راز هستی در رنج کشیدن است.
منبع:
رواندرمانی اگزیستانسیال. اروین یالوم. ۱۹۸۰. ترجمه سپیده حبیب. نشر نی.


