جهنم زیبایی که استنلی کوبریک در فیلم چشمان کاملا بسته خلق میکند، تاثیر ارتباط جنسی را بر روح انسان و موجود صنعتی امروز عیان کرده و به قول اروین. یالوم حضور دیگری را برای واقعی کردن واقعیت لازم میداند.
با روانحامی همراه باشید
اروین یالوم، رواندرمانگر وجودی (شاخهای از رواندرمانی که در آن مشکلات روانی را ناشی از مسائل محوری هستی مثل، مرگ، تنهایی و غیره میدانند) معتقد است که همانطور که فروید نمادهای بسیاری را جایگزین رابطه و اندام جنسی میداند، مثل سیگار که نماد آلت جنسی مردانه است و جعبه که نماد آلت جنسی زنانه و غیره؛ گاهی اوقات رابطه جنسی خودش نماد چیز دیگریست، مثل اضطراب مرگ، اضطراب تنهایی، پوچی و غیره. مثلا، یالوم اشاره میکند در کار رواندرمانی با افراد سرطانی، برخی از آنها تنها دلمشغول مسائل جنسی بودند.
یالوم، رابطه جنسی را به سنگری قدرتمند تشبیه میکند که در آن شلیکهایی مثل اضطراب تنهایی، مرگ، مسئولیتپذیری و پوچی موقتا به شخص اصابت نمیکند؛ چرا که رابطه جنسی نیروی قدرتمند بیرونی است که شخص را افسون کرده و باعث میشود که فرد فراموش کند که زندگی اساسا چیزی رو به زوال است و مرگ حتمی است. فراموش کند که انسان حقیقتا موجودی تنهاست و صرفا برای لحظاتی در کنار دیگریها به نظاره روزگار مینشیند، فراموش کند که آزاد است انتخاب کند و تاوان انتخابی که کرده را به تنهایی پس بدهد. چه چیزی بهتر از فراموشی؟
آیا به این تعبیر رابطه جنسی رفتاری زشت و ناشیانه است؟ زمانی که رابطه اجبارا و در جهت رفع اضطرابهای نامبرده روی بدهد، رابطهای عمیق، بلندمدت و رضایتبخش نخواهد بود. رابطهای که تمام هستیِ دو فرد را به هم متصل نکند و تنها بخشی مثل بخش جنسی وجود را ارضا کند، رابطهای سطحی و ابزاری در جهت رفع اضطرابهای نامبرده است (یالوم، ۱۹۸۰)
در فیلم چشمان کاملا بسته بارها شاهدیم که شخصیتها درگیرودار پیوندجویی جنسی هستند ولی یا مضطرب میشوند یا از حال میروند یا پرخاشگری میکنند، که همین باعث آشفتهتر شدن احوال آنها میشود.
زوجی جوان، در زندگی مرفه خود دچار تزلزل در رابطه عاطفیشان میشوند. زن خشمگین از توجه متقابل شوهرش به زنانیست که او را به دلیل شغل پزشکی ستایش میکنند و مرد در پاسخ به خشم نامعقول همسرش به روابط فرازناشویی میپردازد، ولی هر دویشان اضطراب ناشی از روابط غیرمتعارف و تنهایی را تاب نمیآورند و در نهایت در یکدیگر میگریند.
آنچه که در خلاصه فیلم مورد تحلیل است، احساس تنهایی و اضطرابِ حاصل از آن و مسئولیتپذیری در برابر این اضطراب است.
در اوایل فیلم چشمان کاملا بسته در یک مهمانی مجلل شبانه مرد غریبه که قصد نزدیکی عاطفی-جنسی به قهرمان زن فیلم را دارد به او میگوید که تا حالا اشعار وید در کتاب هنر عشق رو خوندی؟ و زن مرد غریبه را با این جملات دفع میکند :«همون که شخصیت زنش دوره خیلی خوبی داشت ولی در نهایت تنها شد؟»
مرد: «ولی دوره ای خیلی خوب داشت»
مشخص است که قهرمان زن فیلم از ترس تنهایی اقدام به خیانت نمیکند و هر چقدر مرد غریبه اصرار در به دست آوردن او دارد، زن از او دورتر میشود. دور باطلی که شخصیت زن فیلم در آن افتاده این است که به دلیل اضطراب ناشی از بیتعهدی همسرش (که سوءتعبیری بیش نیست) تن به کنش ممنوعهی جنسی میدهد (رقص معاشقهگونه به مرد غریبه) ولی به دلیل اضطراب ناشی از ترس از تنهایی در آینده از این کنش دست میکشد.
یالوم، اشاره دارد که بیماری به دلیل حملات اضطرابی بستری شده بود و گزارش کرده بود که «بدترین چیز در مورد تنها بودن این است که در آن لحظه هیچ کس در دنیا به من فکر نمیکند» ترس از تنهایی و اضطرابی که در طی آن انسان را فرا میگیرد از جنس اضطرابیست که آدمی سعی در پنهان کردن آن با رابطهی جنسی و هر منبع لذت بخش بیرونی دارد (۱۹۸۰)
رواندرمانی وجودی چه پاسخی در برابر اینگونه اضطرابها میدهد؟ یالوم اشاره میکند که بوبر انسان را موجودی ذاتا مشتاق رابطه میداند و از دو عنوان محوری «من-تو» و «من-آن» استفاده میکند. که شاید در بینابین و کشاکش تشکیل رابطه انسان اضطراب تنهایی خویش را رفع کند. رابطه «من-آن» نوعی رابطه است که در آن فرد با «آن» های زیادی رابطه برقرار کرده و در نتیجه «من» در جمع کثیری از ابژهها و روابط تقسیم میشود ولی رابطه «من-تو» نوعی رابطه است که در آن «من» و «تو» در رابطهای عمیق قرار گرفته و در حقیقت «من» در متن یک رابطه ظاهر میشود و به عبارتی دیگر «من» از رابطه با «تو» تاثیری عمیق میپذیرد (یالوم، ۱۹۸۰)
بنابراین قهرمان زن فیلم چشمان کاملا بسته از رابطه با «من-آن» اجتناب میکند ولی توان دستیابی به رابطه «من-تو» را نیز ندارد. از طرفی قهرمان مرد فیلم نیز بارها در واکنش به قصد خیانت زنش، خود را در موقعیت رابطه جنسی با «آن» های بسیاری قرار میدهد ولی در نهایت اضطراب وجودی ناشی از ترس تنها ماندن به قهرمان اجازه چنین خیانتهایی را نمیدهد.
ویکتور فرانکل نیز انسانی را که توان «رو کردن به سوی دیگری برای عشق اصیل» یا همان «من-تو» ی بوبر را ندارد مخلوقی میداند که قادر نیست خود را تعالی ببخشد و مدام بر خودبیانگریهای ناشیانه، مشت کوبیدن بر کیسه بوکس جهت تخلیه خشم، تاکیید افراطی بر اعتماد به نفس پافشاری میکند.
به راستی که فیلم بزرگ چشمان کاملا بسته ساخته استنلی کوبریک بزرگ یکی از برجستهترین صحنههای زندگی بشری و سقوط اخلاق در آن است و تنها راه نجاتی که فیلم در دقایق آخر معرفی میکند «رابطه متعهدانه» است؛ که آنهم راه نجاتی همیشگی به نظر نمیرسد، با این حال برای آشوبی که به جان شخصیتهای فیلم که نماینده همه شهرنشینان مدرن هستند، آرامشی است هر چند موقتی.
وجودگرایان به روایت یالوم پیشنهاد میکنند، عشق عاری از نیاز میتواند آشوب نامبرده را تسکینی بادوامتر بدهد. یالوم در دسته بندی انواع عشق به دو نوع عشق اشاره میکند:
- عشق کاستی مدار: که عشقی خودخواهانه است و در آن نیازمندی برای توجه و تعالی از سوی دیگران در میان است. این افراد از نگاه سود و فایده به دیگران مینگرند و از آنها در جهت رفع نیاز های خویش استفاده میکنند.
- عشق هستی مدار: : که تملکگرا نیست، کاربردی نبوده و عاری از نیاز است. این افراد وابستگی کمتری به دیگری دارند و از منابع درونی برای تعالی خویشتن استفاده میکنند، مانند استعدادهایشان، تکانههای خلاقهشان و غیره. این نوع عشق کمترین میزان اضطراب را در خود جای میدهد، عاشقان هستی مدار مستقلترند، کمتر حسود یا تهدید کنندهاند، کمتر نیازمندند و در عین حال همزمان بیشتر مایلند تا طرف مقابل خود را به شکوفایی نزدیک کنند.
در جامعهای که فیلم چشمان کاملا بسته به ما ارائه میدهد، شخصیتها همگی به دنبال عشق کاستیمدار هستند. یکی از شواهد این ادعا آن است که همه اعضای جامعه خصوصا شخصیتهای زن فیلم، قهرمان مرد فیلم که پزشک است را ستایش میکنند؛ چرا که همگی آرامش و خوشنودی خود را بر پایه منابع بیرونی گذاشته و به دنبال آرامش در بیرون هستند.
منبع:
- رواندرمانی اگزیستانسیال. نویسنده: یالوم. ۱۹۸۰. ترجمه: حبیب. نشر نی.


