افراد به عنوان والدین، مسئولیت بزرگی دارند. آنها تنها کسانی هستند که میتوانند به فرزندانشان کمک کنند تا با احساس تعلق و پیوند در خانواده رشد کنند. والدین باید به فرزندان خود مهارتهای زندگی و مهارتهای اجتماعی را آموزش دهند، به آنها احساس دوست داشتنی بودن دهند و راههایی را بیابند که با کمک آنها به فرزند خود احساس منحصربهفرد بودن، مهم بودن و امنیت بدهند.
«انضباط مثبت»، شیوهای است که با کمک آن، والدین میتوانند به اهداف بالا دست یابند. برخلاف آنچه ممکن است به نظر برسد، انضباط مثبت به معنای کنترل و یا تنبیه نیست؛ بلکه به معنای راهنمایی کردن، آموزش، آمادهسازی، نظارت کردن، سامان دادن، پروراندن، ایجاد مهارت و تمرکز بر راهحل است. انضباط مثبت یک رویکرد سازنده، مفید، خوشبینانه و مبتنی بر دلگرمی، تایید و عشق است و به فرزندان کمک میکند که خودانضباطی را توسعه دهند. انضباط مثبت رویکردی غیرخشونتآمیز، راهحلمدار، محترمانه و مبتنی بر الگوهای رشدی کودک است.
انضباط مثبت مبتنی بر نظریه آدلر- درایکورس است که بر این باور هستند رفتار انسان، توسط نیاز بنیادین میل به تعلق و مهمبودن برانگیخته میشود. نکتهی کلیدی در این رویکرد، ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل میان والدین و فرزندان و معلمان و دانشآموزان، تمرکز بر راهحل به جای تنبیه و تمرکز بر دلگرمی به جای تحسین و تمجید است.
این دیدگاه بر برقراری تعادل میان قاطعیت و مهربانی تاکید میکند؛ و از آنجا که نه رویکردی سهلانگارانه و نه مستبدانه است، استفاده از آن برای خانوادهها امید، عشق و مهارتهای بسیار به همراه میآورد.
۵ معیار انضباط مثبت از دیدگاه نلسن (۱۹۸۱) عبارتند از: ۱. قاطعیت و مهربانی همزمان (قاطعیت بدون مهربانی، موجب سبک فرزندپروری مستبدانه؛ و مهربانی بدون قاطعیت، موجب سبک فرزندپروری سهلانگارانه خواهد شد). ۲. کمک به کودکان برای داشتن احساس تعلق و مهم بودن، ۳. در نظر گرفتن اهداف تربیتی بلندمدت، ۴. آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای اجتماعی ارزشمند به کودکان؛ مانند: مهارتهای حلمسئله، مهارت فکر کردن، گوش کردن و مهارتهای ارتباطی و ۵. کمک به کودکان در جهت اینکه احساس کنند توانمند هستند و میتوانند از قدرت خود به گونهای سازنده بهره ببرند (به نقل از سایت رسمی انضباط مثبت، ۲۰۰۶).
در ادامه به برخی از ابزارهای اصلی مورد استفاده در این رویکرد اشاره میشود.
۱. قاطعیت و مهربانی در انضباط مثبت
والدینی که سبک فرزندپروری آنها مقتدرانه و در عین حال مهربانانه است، مستبد و یا سهلانگار نیستند و بر این باورند که فرزند آنها عضوی برابر با همهی اعضای خانواده است، نه اینکه در مرکزیت دنیا باشد. آنها با خصوصیات فرزند خود آشنا هستند و قادرند بدون اینکه احترام فرزند را زیر پا بگذارند، محدودیتهایی را ایجاد کنند.
در حالیکه والدین مستبد، والدینی هستند که قدرت را در دست میگیرند و فرزندان را وادار میکنند همهجانبه از آنها اطاعت کنند.
والدین سهلانگار نیز بر این باورند که فرزند آنها در مرکزیت جهان است؛ بنابراین همهی قدرت از آن اوست.
در سبک فرزندپروری قاطع و مهربان در انضباط مثبت، والدین به جای شکایت کردن مداوم، بر راهحلها تمرکز میکنند و میدانند که در رابطه والد- فرزند اولین کسانی که باید تغییر کنند، خود والدین هستند. تغییر والدین، به گونهای مثبت بر رفتار فرزندان اثرگذار است. این والدین اجازه میدهند که فرزندشان اشتباه کند، ناکامل باشد و دوباره و دوباره تلاش کند؛ زیرا میدانند که اشتباهات، بهترین معلم انسان است.
پژوهش ها نشان داده اند که سبک فرزندپروری مستبدانه به صورت منفی و معنادار با دلبستگی ایمن همبستگی دارد. همچنین میان سبک فرزندپروری قاطع و مهربان با دلبستگی ایمن، همبستگی مثبتی وجود دارد.
۲. جایگزین کردن روش آگاهی دادن و ایجاد فرصتهای یادگیری از اشتباهات، به جای استفاده از تنبیه در انضباط مثبت
تنبیه در انضباط مثبت هیچ جایگاهی ندارد. چراکه پژوهشهای فراوانی نشان دادهاند که تنبیه به هیچ عنوان راهحل مناسبی برای آموزش پیامدهای مثبت نیست. تنبیه آسیبزننده است، در فرد احساسات بد را برمیانگیزاند و از «ترس» به عنوان برانگیزاننده استفاده میکند. تنبیه ممکن است رفتار بد را از بین ببرد، اما هیچ راهحل جایگزینی را پیشنهاد نمیکند.
روشهای انضباط مثبت، به فرزندان آموزش میدهد که رفتارهای آنها چگونه بر دیگران تاثیر میگذارد. والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، مشکلات را نادیده نمیگیرند؛ بلکه با رفتاری آرام، دوستانه و محترمانه، به گونهای فعال به فرزندان خود کمک میکنند و به آنها آموزش میدهند که چگونه به شیوهای مناسب، شرایط را مدیریت نمایند. وظیفهی والدین این است که به فرزند خود آگاهی دهند، و از آن مهمتر، به او کمک کنند که انتخاب کند، تصمیم بگیرد و همکاری نماید.
ماهون (۲۰۱۲) در پژوهش خود، به شناسایی شیوههای تربیتی مستبدانه و زورگویانهای پرداخت که در کودکی در برخورد با بزرگسالان شرکتکننده انجام شده است. این پژوهش همچنین رابطهی میان شیوههای تربیتی انضباطی و یا تنبیهی در دوران کودکی این بزرگسالان را با شکلگیری مواردی مانند اختلالات بروننمود، دلبستگی کنونی به مادر و افسردگی بررسی نموده است. نتایج نشان داد که ترکیبی از شیوههای تربیتی تنبیهی و انضباطی توسط شرکتکنندگان به یاد آورده شد و الگوهای دریافت این شیوههای تربیتی در میان زنان و مردان با یکدیگر تفاوت داشته است. یافتههای پژوهش همچنین نشان میدهد که استفاده از تکنیکهای انضباط مثبت توسط والدین در کودکی، پیشبینی کنندهی سبک دلبستگی ایمن با مادر و نشانههای افسردگی کمتر در بزرگسالی است.
در پستهای بعدی درباره دیگر ابزارهای مورد استفاده در انضباط مثبت خواهم نوشت.
نویسنده: فرانک ناطقی
منابع:
ناطقی، فرانک. (۱۳۹۶). آموزش انضباط مثبت به والدین و بررسی تاثیر آن بر رابطه والد- فرزند و علاقه اجتماعی دختران نوجوان. پایاننامه کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی.
Nelsen, J., Lott, L., & Glenn, H. S. (2007). Positive Discipline A-Z: 1001 solutions to everyday parenting problems (3rd Edition). New York: Three Rivers Press
Positive Discipline UK. (2015). Retrieved from http://www.positivediscipline.co.uk
