دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰ بود که رفتارگرایی افول خود را تجربه می کرد و رویکردی نوین در روانشناسی سربرآورد . روانشناسان شناختی برخلاف رفتارگران دیگر ، ذهن را یک جعبه ی سیاه که نباید مورد بررسی قرار داد در نظر نمی گرفتند بلکه بیش از پیش بر فرایند های مغزی و چیستی ذهن تمرکز و یکی از حوزه های علاقه ی آن ها روانشناسی زبان بود.
زبان رشد یافته مجموعه ای از نمادهاست و یکی از بزرگترین نظامهای ارتباطی است که انسان به واسطهی آن می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند . زبان میتواند شفاهی ، کتبی یا علامتی باشد . زبان تاثیری شگرف بر تفکر انسان دارد و تفکرات انسان در فرهنگ های گوناگون نیز می تواند نحوه ی کاربست زبان را تحت تاثیر قرار دهد. زبان در تمامی فرهنگ ها زایش بی انتها دارد و پدیده ای به غایت خلاقانه است. هنوز بر سر اینکه آیا زبان در انسان فطری است یا خیر توافقی وجود ندارد اما پژوهش هایی که بر روی کودکان بدون زبان که در دوره های حساس (sensitive period) زبان را فرانگرفته اند نشان می دهد که اگر افراد در دوره های مشخصی در کودکی زبان را فرا نگیرند تقریبا دیگر تا هیچ موقع زبان را نخواهند آموخت(ر.ک؛مقاله ی روانشناسی زبان در همین سایت). چامسکی (۱۹۷۵) از مهمترین افرادی است که نشان داد زبان در سن مشخصی آموخته می شود و در همه ی فرهنگ ها ساختارهایی ذهنی مشخص وجود دارد که موجب فراگیری زبان می شود . در نظر او زبان مبانی قوی زیست شناختی دارد و کودکان سراسر دنیا با درونداد های زبانی متفاوت ، همگی در یک زمان و با نقاط عطف زبانی یکسان زبان را می آموزند(سانتراک؛۱۳۹۵). در کودکان نخستین واژه ها در چهارماهگی تا ۱۸ماهگی نمایان می شوند . به طور متوسط می توان ۱۰ماهگی را در نظر گرفت .اما به طور کلی وقتی کودکان به ۳سالگی می رسند با وجود تفاوت های بسیار در آغاز سخن گفتن ، تفاوت ها به گونه ای چشمگیر کاهش می یابند(روانشناسی زبان ؛ ۱۳۹۳). البته این که به طور متوسط کودکان در ۱۰ ماهگی زبان را آغاز می کنند بدان معنا نیست که تا پیش از آن زبان نداشتند . کودکان نوزاد با گریه ، خنده ، جلوه های چهره ای ، زبان بدن و … با محیط ارتباط برقرار می کنند و منظور خود را می رسانند . به نوعی شاید بتوان گفت آن ها تا پیش از ۱۰ ماهگی گفتار ندارند ولی زبان دارند . همچون افراد ناشنوا که گفتار و کلام ندارند ولی ارتباط زبانی برقرار می کنند . هم چنین فرایند های شناختی در افراد ناشنوا نیز کاملا وجود دارد. در نوزادان نیز همین گونه است و آن ها در سطح بسیار ابتدایی و ساده از توانایی های شناختی نیز بهره مند هستند ؛ حتی به دلیل آنکه دستگاه عصبی مرکزی جنین در ۳ماهگی دوران بارداری کامل می شود ، میتوان در آن دوران نیز برای او توانایی های شناختی از جمله آنکه صداهای متفاوت را تشخیص دهد در نظر گرفت .
تقربیا در حدود نه یا ۱۰ سالگی است که تمام ساختار های زبان فراگرفته می شوند .(همان) در این جا ساختار های زبانی را بررسی می کنیم : (سانتراک؛۱۳۹۵) ساختار زبان در تمامی زبان های دنیا از چهار نظام اصلی تشکیل شده است: واج شناسی: یا همان نظام صوتی زبان و تشریح چگونگی قرار گیری واج ها و پیدایش هجاها. صرف : یا همان قواعد کلمه سازی و چگونگی قرار گیری حروف و ساخت واژه . نحو : قواعد ترکیب کلمات و پیدایش جملات و عبارات . و معنا شناسی : که شامل معنای کلمات و جملات به خصوص یک زبان مشخص است .
مغز و زبان
به طور کلی دو دیدگاه در رابطه با کارکردهای مغزی وجود دارد. یکی که معروف به موضع گرایی (localism) است و دیگری کل گرایی (holism). مدل موضع گرا هر قسمت را مربوط به یک کارکرد مشخص در مغز می داند و بین نواحی خاصی از مغز نوعی ارتباط در نظر می گیرد که آسیب به هر ناحیه موجب نقص در عملکرد آن ناحیه می گردد. اما در کل گرایی گفته می شود کارکرد های گوناگون مغزی از جمله زبان مربوط به همکنش نواحی گوناگونی و به طورکلی عملکر مغز میشود. اگرچه تحقیقات از نگاه موضع گرایی حمایت می کنند (همچون نواحی بروکا در تولید زبان یا ورنیکه در فهم گفتار) اما در نظر گرفتن جنبه های فراگیر یا کل گرایانه برای مغز به منظور درک بهتر تاثیر زبان و عوامل روانشناختی ضروری است.
می توان گفت مدل موضع گرا تقریبا می تواند ۸۵درصد از اختلالات زبان را توجیه کند اما ۱۵درصد اختلالات همان هایی هستند که با هیچ توجیه موضع گرایانه ای موجه نمی شوند و نیاز است تا کل مغز را در نظر گرفت. (روانشناسی زبان ؛ ۱۳۹۳)
زبان پریشی
زبان پریشی به اختلالهای زبانیای گفته میشود که در گفتار ، نوشتار یا در خواندن مطلب آشکار بوده و در اثر آسیب به مناطق مغزی اختصاص یافته به این عملکرد های ایجاد می شوند و انواعی به شرح زیر دارد. (مبانی نوروسایکولوژی انسان ؛ ۱۳۹۳)
اگرچه طبقه بندی علایم اختلالات زبانی با توجه به تقسیم بندی های مدل بروکا و ورنیکه انجام گرفته است اما پژوهش های پیشرفته تر آناتومیک نشان می دهند که چنین ارتباطات دقیقی وجود ندارد ؛ اما در این جا همان مدل اختلالات بر مبنای بروکا و ورنیکه ذکر می شود:
زبان پریشی ها را به سه دسته می توان تقسیم کرد: (همان)
- زبان پریشی های سلیس : گفتار سلیس است ولی مشکلاتی در زمینه ی درک کلامی شنیداری یا تکرار کلمه ها وجود دارد .
- زبان پریشی غیر سلیس : مشکلاتی در تولید صدا وجود دارد ولی درک کلامی خوب است .
- زبان پریشی های خالص : اختلالاتی انتخابی در خواندن ، نوشتن و شناسایی واژه ها وجود دارد .
هرکدام از این طبقه بندی ها انواع گوناگون بسیاری دارند که در مطالب آتی بیان خواهند شد.
منابع :
- دبلیو ، جان ؛(۱۳۹۳) ؛ زمینه ی روانشناسی سانتراک ؛ ترجمه: مهرداد فیروزبخت.تهران:نشردرسا
- کولب ، برایان ؛ (۱۳۹۳)؛ مبانی نوروسایکولوژی انسان، ویراست ششم؛ تهران : ارجمند
- استرنبرگ، دنی ؛(۱۳۹۳)؛ روانشناسی زبان ؛ تهران:سمت