فیلم قوی سیاه
یکی از جنبههای روانکاوی که هنوز در اتاقهای درمان مورداستفاده است و از معدود نظرات فروید بوده است که بین طرفداران متأخرش نیز مورد قبول است و به عبارتی منسوخ نشده است؛ مسئله اضطراب روان رنجورانه است که به وسیله دفاعهای فرد در ناهشیار باقی میماند.
برای اینکه به زبان ساده اضطراب روان رنجورانه را تعریف کنیم، به دستهبندی فروید از اضطراب میپردازیم؛ اضطراب سه دسته است:
- اضطراب واقعی: مثل ترس از ماشینی که دنده بریده و به سمت ما در حرکت است
- اضطراب اخلاقی: مثل موقعیتهایی که وجدان انسانی به چالش کشیده میشود
- اضطراب روان رنجورانه: زمانی که تکانه یعنی، میلی ممنوع مثل پرخاشگری یا میل جنسی در ضمیر ناهشیار ما میل به ارضا شدن دارد (پروچسکا، ۲۰۰۷)
نظریهی روانپویشی کوتاهمدت به تأثیر از فروید بیان میدارد که تعارضات و امیالی در ناهشیار ما وجود دارند که مایه اضطراب هستند، چراکه جامعه و محیط آنها را ممنوع اعلام کرده است؛ بنابراین بخش هشیار انسان سعی میکند به وسیله ابزارهایی به نام مکانیسمهای دفاعی جلوی ورود این امیال خطرناک به هشیاری را بگیرد؛ اما اگر دفاعهای روانی فرد مهلت دهند و آن تکانهها یا امیال به حیطه آگاهی بیایند در ابتدای امر مایه اضطراب و عواطف منفی (خشم، اندوه و…) خواهد بود ولی در بلندمدت این آگاهی مایه بینش یافتن فرد و سلامتی نسبی روانش خواهد بود (دلاسلوا، ۱۹۹۶)
در فیلم قوی سیاه چندین بار شاهد هستیم چیزهای مبهم و نامشخصی برای لحظهای عیان میشوند و بهسرعت محو میشوند. مثلاً زمانی که نینا قهرمان فیلم میخواهد با مترو جابهجا شود، همزادی اشباح مانند را میبیند که لحظهای خود را عیان و سریعاً غیب میشود. گو اینکه آن همزاد نینا همان تکانه و میلی است که در درون نیناست ولی برون آمدنش خطرناک است؛ چراکه در دنیای بیرون نینا مادرش که خودزنی روان رنجور به نظر میرسد، برای نینا قواعد بسیار و کنترلهای فراوانی حکم کرده است که در صورت رعایت نکردن نینا مضطرب خواهد شد (مانند صحنه کیک تولد)
یکی دیگر از لحظات واضحی که امیال خطرناک قهرمان قصد برون آمدن دارد، نوک زدن پرهای قو از پشت قهرمان است که با خلاقیت و جسارتی کمنظیر در تاریخ سینما توسط فیلمساز پرداختشده است. حالا چرا این امیال آنقدر خطرناک است که قهرمان را مضطرب میکند و قهرمان برآمدن این تکانهها را برنمیتابد، مگر نه اینکه تحولش وابسته به پذیرفتن همین تکانهها و کنار آمدن منطقی با آنهاست؟ باز به همان مفهوم اضطراب روان رنجورانه رجوع میکنیم و در فیلم نیز عیان است که قهرمان به شیوه غیرمنطقی و لجوجانه و گاهی بچهگانه سعی در حفظ خویشتنی دارد که دارد از هم میپاشد و نمیتواند دفاعها را کنار گذاشته و تکانه و امیال ممنوعش را بپذیرد و در بلندمدت زیست بهنجار و سالم داشته باشد. یکی از فرضیات ما است که این روشهای غیرمنطقی تفکر را نینا از مادرش فراگرفته است، مادری که بنا بر ادعای خودش سالها پیش به خاطر خانواده، علاقهی خود را رها کرد و حالا دخترش را کنترل میکند که به همان شیوه غیرمنطقی که خود میاندیشید، بیندیشد و اصلاً برنمیتابد که میتوان در کنار علاقه و اهداف کمی همزیست.
دیگر نمونههایی که در فیلم میتواند بیانگر امیال خطرناک نینا باشد زنانگی مدفون شده نیناست که ضدقهرمانان در فیلم (رقبای نینا در مسابقه) بهشدت آن را دارند. فیلمساز با خلاقیت در لحظهای که نینا در حال آرایش خویش است صدای تنفس زنی که گویی افیونزده است را صداگذاری کرده ولی سریعاً صدای تنفس محوشده و نینا به زندگی خود میپردازد، گو اینکه بروز زنانگی برای نینا امری خطرناک است و او محکوم است تا ابد دختر خوب مادر باشد. یا مثلاً در لحظاتی که نینا از درآمدن پر از پوستش درد میکشد، همان صداهای تنفس اغواگرانه میآیند، گو اینکه امیال و تکانههای ناله میکنند تا رها شوند.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم قوی سیاه ایهامی است که در خواسته مربی رقص نینا از نینا نهفته است؛ مربی به نینا سفارش میکند برای اینکه نینا در رسیدن به نقش قوی سیاه که قویی اغواگر است باید خود را رها کند و این انقباض بیمارگونه خویش را کنار بگذارد ولی نینا هر چه تلاش میکند تنها به بخش معصومانگی قوی سفید میرسد. بنابراین مربی برای نینا شرط میگذارد که برای به دست آوردن نقش مجبور است که با او رابطه جنسی داشته باشد وگرنه از نقش خبری نیست. مسلماً برای نینا که از طرفی در آرزوی نقش است و از طرفی شدیداً هنجارشده و اخلاقگراست این پیشنهاد شدیداً اضطراب زاست و اما ایهام شرط مربی آنجاست که نینا با این کنش هم از لحاظ مادی به نقش میرسد و نقش را تصاحب میکند و هم از لحاظ معنوی به خصوصیات زن اغواگر که مشخصه قوی سیاه است نزدیک میشود. پیشنهاد می شود فیلم قوی سیاه را تماشا کنید.