همانطور که در بخشهای قبل توضیح دادیم مثلث سازی امروزه مشکل بسیاری از خانواده هاست. اگر بدانیم بسیاری از مسائل در خانواده ها با مثلث سازی شدت میگیرد. همچنین مثلثسازی خود باعث بروز مشکلات و آسیب های جدیدی در خانواده می شود که گریبان خانواده، زن و شوهرها و به خصوص فرزندان را میگیرد، حتما برای جلوگیری از بروز تعارضات بیشتر، به مشاور خانواده مراجعه میکنیم و با بالا بردن دانش خود در این زمینه از مشکلات بعدی جلوگیری میکنیم.
گفتیم که در روش خانواده درمانی چند نسلی تمرکز درمان گر روی خودمتمایز سازی است و با بالا بردن توان افراد در متمایز کردن خود از دیگران و کم کردن امتزاج درونی سعی در بهبود مشکلات افراد از جمله مثلث سازی دارد. خودمتمایز سازی به معنی تمایز عاطفه و افکار خود از دیگران در عین با هم بودن در خانواده است و توان استفاده از عقل و عاطفه به میزان منطقی در مسائل و عدم رفتار صرفا عاطفی یا صرفا منطقی نشانه ی عدم امتزاج درونی ست.
اما در خانواده درمانی ساختاری که مینوچین پایه گذار آن است، مبنا و اصل چیز دیگری است. مینوچین میگوید: خانواده یک منظومه است و یک منظومه چیزی بیشتر از اعضای تشکیل دهندهی خود است. او خانواده را صرفا متشکل از پویاییهای اجتماعی و روانی فردی نمیداند بلکه آن را حاصل تعاملات هر یک از اعضای خانواده با دیگر اعضا میداند وجود نظم، ثبات، تکرار پذیری و قابلیت پیش بینی از مشخصات ساختار یک خانواده است.
مفاهیم درمان ساختاری در خانواده درمانی به لحاظ قوت و توسعه ی نقش همانند نقش مفاهیم فرویدی در روان درمانی فردی است. وی همین طور معتقد است یک خانواده علاوه بر این که خود یک منظومه و یک کل محسوب میشود و دارای خرده نظام هایی درون خود است. برای پیدا کردن خرده نظام ها توجه به نوع کارکرد افراد، جنسیت، نسلها، علایق مشترک و غیره اهمیت دارد. مثلا سارا میتواند فرزند باشد و در عین حال در خرده نظام خواهر و برادرها قرار گیرد و همچنین جزو افراد علاقه مند به سفر باشد.
خانواده درمانگر ساختاری به دنبال تشخیص ساختار خانواده تلاش میکند تا رابطه ی افراد در خانواده، جایگاه والدین و فرزندان و… را مد نظر قرار دهد. در این نوع از خانواده درمانی اعتقاد بر آن است که خانواده ساختاری سلسله مراتبی دارد و در راس سلسله مراتب قدرت منظومه ی زن و شوهری قرار دارد.
کارکرد یک خانواده زمانی درست است که این منظومه در راس باشد و به عنوان خرده منظومه ی والدینی به درستی ایفای نقش کند. که اگر چنین نباشد، خانواده در خطر فروپاشی قرار میگیرد و مهم تر از آن نقش والدینی دچار تزلزل میشود. و مثلث سازیها زمانی صورت خواهد گرفت که ساختار خانواده دچار مشکل شود و خانواده ناکار آمد باشد.
خانواده درمانگر ساختاری هدف خود را تقویت خرده نظام زن و شوهری و توانمند سازی افراد میداند تا بتوانند نقش والدینی خود را نیز به خوبی ایفا کنند. چرا که این راهی برای بالا بردن کارایی ساختار خانواده است.
در خانوادههایی که ساختار آنها دچار مشکل است و کارایی لازم را ندارد، در واقع سلسله مراتب به صورت وارونه است و احتمالا کودکان و نوجوانان بر کل یعنی منظومه ی خانواده مسلط هستند و در روند درمان به این نوع از خانواده ها کمک میشود تا در ساختار خانواده ی خود اصلاحاتی ایجاد کنند.
دو مساله ی مهم باعث میشود ساختار خانواده حفظ شود و تداوم پیدا کند. مساله ی اول سلسله مراتب خانواده است که به صورت نسل ها مشخص میشوند یعنی نسل پدربزرگها، نسل والدین و نسل فرزندان. مساله ی دوم پویا بودن ساخت خانواده است به این معنی که رفتارها و قوانین در منظومهی خانواده در شرایط مختلف و متناسب با آن تغییر میکند تا کارایی خانواده حفظ شود.
در این خانواده درمانی اعتقاد بر این است که تسهیل تغییرات در خانواده ای که کارایی ندارد و سلسله مراتب در آن بهم ریخته است باعث میشود تغییرات فردی و کاهش در نشانه های بیماری در اعضای آن صورت گیرد و همین طور که گفته شد تاکید بر تقویت منظومه ی زن و شوهری و به تبع آن منظومه ی والدینی ست.
خانواده درمانگر ساختاری که در جلسات درمان نقش فعال و تعیین کننده ای دارد برای بازیابی کارایی خانواده ای که به دلیل ناکارایی مراجع کرده به اعضا ملحق میشود زیرا اعتقاد دارد این خانواده توان ایجاد تغییر در تغییرات شرایط زندگی را نداشته و نتوانسته نیاز های خود را در زمان فشار از بیرون یا درون خانواده به خوبی شناسایی کند. او با پیوستن به اعضا ضمن بر هم زدن ساختار فعلی خانواده برای ازبین بردن عوامل مشکل ساز خانواده، سعی می کند با ایجاد همکاری بین اعضا برای یافتن راه حل ساختار درست و جدیدی برای آن بوجود آورد.
منابع: خانواده درمانی ،هربرت گلدنبرگ و آیرین گلدنبرگ،ترجمه مهرداد فیروزبخت،نشر رسا.
ملاحظات پارادایمیک در خانواده درمانی،دکتر معصومه اسمعیلی،نشر علم