افشا ها درباره رسوایی اخیر فیسبوک ادامه دارند، اما تا به امروز به قطعیت میدانیم تعداد زیادی از کاربران این شبکه اجتماعی بر خلاف میلشان در تحقیق یا تحقیقاتی شرکت کردهاند که اطلاعاتی درباره عاداتشان، دوستانشان و سایر مسایل شخصیشان را جمع آوری و ارزیابی کرده است. با روان حامی همراه باشید.
پروفایل روانی چیست ؟
برای این دسته از اطلاعات (بهتر است بگوییم هرآنچه که از ذهنتان که در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارید) مدلسازیهایی میشود که متشکل از ردپای اینترنتی شماست؛ مجموعهای از علاقهمندیها، نیازها، احساسات و عقاید و دنبالهرویهای شما. این مدلسازیها به تحلیل گران کمک میکنند تا بر اساس اطلاعات نظری خود به آنالیز و پیش بینی دست بزنند. برای این مدلسازیها یا پروفایلها اصطلاح سایکوگراف را به کار میبریم. سایکوگراف مدلی از جنبه های شخصیتی شماست که بر اساس اطلاعاتی که به اشتراک گذاشتهاید شگل گرفته است.
این اطلاعات چه کمکی به داده پردازان میکنند؟
شبکههای اجتماعی در بازههای زمانی مختلف اطلاعاتی را تهیه کرده و گاهاً منتشر میکنند که دستهبندیهای مختلفی از اطلاعات کاربرانشان (به صورت جمعیتی) ارائه میدهد، طبقهبندیهایی از قبیل سن، جنسیت، تحصیلات، میزان فعالیت، محل زندگی، تعداد دوستان، درامد و …
این کار به این دلیل صورت میگیرد تا استراتژیستها درک درستی از مخاطبانشان داشته باشند و به صورت هدفمندتر و بهینهتر با جمعیت مخاطب خود برخورد کنند (در انواع حوزههای آپدیت کردن سایت و نرم افراز، تعبیه کردن ابزار های مختلف، بهینه کردن تبلیغات و… )
این اطلاعات معمولا به صورت نمودار هایی نشان داده میشوند که دموگراف نامیده میشون .
چرا “رسوایی”؟
حریم خصوصی همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده است، زمانی که اطلاعات شما به صورت جمعیتی منتشر میشود، ( دموگراف ها را در نظر بگیرید) حساسیت بالایی وجود ندارد، زیرا فردیت و حریم فردی مورد تعرض قرار نمیگیرد، اما به هنگامهای که این امر متوجه تک تک اعضای یک شبکه میشود، حساسیت اوج میگیرد.
افشای اخیر درباره استفاده موسسه کمبریج آنالیتیکا از اطلاعات کاربران فیسبوک به این دلیل رسوایی نام گرفت که تمرکز بر روی تک تک افراد یک شبکه قرار داشت. تنشها بالا گرفت و از مدیران این شبکه بازخواست به عمل آمد
اما ماجرا به واقع چه بود؟
این امر به نوعی مسبوق به سابقه است، قبل از ماجرای اخیر در سال ۲۰۱۵ میلادی الکساندر کوگان، روانشناسی که در موسسه کمبریج آنالیتیکا کار میکرد مقالهای منتشر کرد و به صورت رایگان در یک ژورنال اینترنتی قرار داد، نتایج این تحقیق نشان میداد که شهروندان کشورهایی که میانگین سرانه درامدی بالاتری دارند به نسبت شهرواندان کشورهای با سرانه درامد پایین دوستان خود در شبکههای اجتماعی را بیشتر به هموطنانشان محدود میکنند (دوستان بینالمللی کمتری دارند). جامعه آماری متنوعی که کوگان و همکارانش در این تحقیق استفاده کردند تعداد زیادی از کاربران شبکه اجتماعی فیسبوک بود.
این تحقیق به نوعی اولین تخطی کوگان و همکارانش از اخلاق پژوهشی و و همچنین شبکه اجتماعی فیسبوک از تعهد حفظ اطلاعات کاربرانش بود آنها از اطلاعات ۲۸۷۷۳۹ نفر در دو فاکتور تعداد دوستان و محل زندگیشان استفاده کردند، آنها در مقاله خویش قید میکنند که نمونه آنها شامل گستره زیادی از افراد با طبقههای اجتماعی مختلف، مشاغل مختلف و ملیت ها و نژاد های گوناگون است؛ و هیچ فریبی صورت نگرفته است؛ و همه شرکتکنندگان در تحقیق دکمه “موافقت” را فشردهاند (وظیقه پژوهشگر است که به صورت دقیق اهداف تحقیق و روند آن را به شرکت کننده توضیح دهد و اطمینان کسب کند که شرکت کنده از تمامی پیامدهای آن اطلاع دارد) یعنی گویا این امتیاز و برتری در جمع آوری نمونه آماری این تخطی اخلاقی را توجیه میکند.
ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که چرا در یک ژورنال آکادمیک که نامی موجه هم دارد (تحت عنوان مجله شخصیت و تفاوت های فردی) که دسترسی به آن حتی نیاز به دیتابیسهای گرانقیمت دانشگاهها ندارد (این ژورنال به محققین اجازه دسترسی آزاد و رایگان به محتویاتش را میدهد) و اطلاعاتش به صورت گسترده استفاده میشوند تحقیقی نشر پیدا کرده است که اصول اخلاق در پژوهش را رعایت نکرده است؟ پاسخ اینجاست که مجلات معتبر که اطلاعات خود را به صورت آزاد در اختیار مخاطبان قرار میدهند تحت عنوان لیستی قرار دارند که ” فهرست ژورنالهای دارای دسترسی آزاد ” نام دارد، محتوی این مجلات پیش از انتشار، زیر نظر متخصصین مورد ویراستاری قرار میگیرد و قواعدی برای نظارت بر مجلات حاضر در این لیست قرار دارد که میتوانید آن را جستجو کنید؛ اما نکته اینجاست که مجله شخصیت و تفاوتهای فردی در این لیست قرار ندارد!
پس از این ماجرا در سال ۲۰۱۶ موسسه کمبریج آنالیتیکا از اطلاعات کاربران شبکه اجتماعی فیسبوک بار دیگر استفاده کرد، اما نه با همان تعداد محدود بلکه اینبار بنا به ادعای خود فیسبوک اطلاعات ۸۷ میلیون کاربر در اختیار این موسسه قرار گرفت، این اطلاعات خام بر اساس تئوری معروف ۵ عاملی شخصیت طبقهبندی شدند، و افراد را بر اساس ویژگیهای شخصیتیشان که از طریق رد پای اینترنتی به دسته آمده بود (لایکها، صفحههای دنبال شده و … ) به گروههای مختلفی دستهبندی کردند.
این طریقه دستهبندی که بر اساس یکی از تئوریهای معروف شخصیت (نظریه ۵ عاملی صفات یا نظریه ۵ بزرگ) شکل گرفته است تا حد زیادی میتوانست مخاطب را به انتقالدهنده پیام بشناساند، و این طریقی بود تا به وسیله آن بهینهترین راه برای تبلیغات شکل بگیرد.
نتیجهگیری
تحقیقات روانشناختی میتوانند در راستای اهداف مختلفی مورد استفاده قرار بگیرند، لیکن فرض بر این است که محققان بر ای بهبود زندگی تلاش میکنند، نه برای بهبود جایگاه خود.
این مطالعه به ما یاد داد تا همیشه شرایط و اصولی که با آن موافقت میکنیم را با دقت مطالعه کنیم؛ نه اینکه به دنبال گزینه “موافقت کردن” و یا “بعدی” در هر صفحه اینترنتی باشیم.
ترجمه شده از :
how facebook stole your psychological profile
Author : Susan Krauss Whitbourne, Ph.D