همه آدمهای روی کره زمین با یکدیگر متفاوتند. روان درمانگر ها هم از این قاعده مستثنا نیستند. با این وجود، رواندرمانگران حاذق و موفق یک سری ویژگیهای مشترک دارند.این بار روان حامی به سراغ ویژگی های روان درمانگر های موفق رفته است.
از زمان فروید ،که درمان آزمایشی خود را با صحبت کردن با مراجع آغاز کرد، تاکنون مکاتب فراوانی در بحث رواندرمانی به وجود آمدهاند. رواندرمانی امروزه انواع مختلفی دارد:
درمانگری با رویکرد روان تحلیلی، ناهشیار شما را زیر و رو میکند.
یک رفتار درمانگر، اتفاقات و رویدادهای تقویتشده در شما را مجددا” سازماندهی میکند.
درمانگر شناختی، افکار غیرمنطقی شما را به چالش میکشد.
یک درمانگر با رویکرد انسان گرایانه، برای شما فضای امنی را در فرآیند درمان پدید میآورد که شما در آن فضا تمایلات خود به خودشکوفایی را محقق سازید.
رواندرمانگری با رویکرد وجودی، شما را تشویق میکند که در بیابان بیآب و علف هستی و بودن، معنایی بیابید.
رواندرمانگری که رویکرد واقعیت درمانی را به کار میبرد، شما را تشویق میکند که رفتارهایی را انتخاب کنید که ارتباطات شما با دیگران را تسهیل و غنی میکند و قوام میبخشد .
درمانگری که رویکرد فمینیستی دارد به شما کمک میکند ببینید که چطور بسیاری از مشکلات شخصی شما، در واقع تجلی آزار و اذیت و ستمگریهای سردمداران سیاست است.
در چنین محیط غنیای، هیچ درمان یا تکنیکی به تنهایی و منحصراً منجر به درمان نمیشود و بسته به بستری که درمان در آن اتفاق میافتد – زمان، مکان، چگونگی و نوع مخاطب درمان – رویکردها و مداخلات چندگانه و گوناگونی ممکن است مفید و اثربخش و یا برعکس غیرمفید و آسیب زننده باشند. حال با در نظر گرفتن این نکته و اینکه انتخابهای زیادی برای مراجع وجود دارد، چطور مراجعان بالقوه میتوانند بین درمان مفید ، اثربخش و رواندرمانگر حاذق از غیر آن تمایز قائل شوند؟
پس همانطور که با وجود همه تفاوتهایی که قورمه سبزیهای مختلف در رنگ و مزه و تزیینات در سراسر دنیا با هم دارند، مواد اولیه و پایهای همهی آنها با هم یکی است ، درمان هم دقیقاً همین ویژگی را دارد: با وجود تفاوتهای ظاهری و اخلاقی و رویکردی که رواندرمانگران در سراسر این عالم با یکدیگر دارند، همه آنها صاحب ویژگیها و اصولی مشترک در ارتباط درمانی خود هستند. این عوامل مشترک همان عواملی هستند که باعث میشوند بهبودی با وجود همه این تفاوتها در روند درمانی حاصل شود.
این هم فهرستی از عوامل مشترک در تمام رواندرمانگرهای موفق (که حاصل مطالعات من از نتایج تحقیقات و تجارب بالینی و کلینیکی من است)
- درمان خوب ، برقراری رابطه دوستی نیست.
- درمان خوب ، مبتنی بر شواهد اثباتشده است.
- درمان خوب ، شأن و ارزش انسانی بنیادی مراجع را ارج مینهد.
- درمان خوب ارتباط و بازخوردهای بهموقع، صادقانه و دقیق را مهم میشمارد و آن را در جلسه درمان الگوسازی میکند.
- درمان خوب یعنی یک اتحاد درمانی موفق
- درمان خوب به دنبال استقلال و مهارت یافتن مراجع است و آن را تشویق میکند.
- درمان خوب، تاریخچه و سرگذشت مراجع را در تصمیمات و روندش در نظر میگیرد.
- درمان خوب، تجربیات ذهنی و دنیای درونی مراجع را مدنظر قرار میدهد.
- درمان خوب زمانی اتفاق میافتد که مراجع ، مسئولیت اصلی آن را بر عهده میگیرد.
- درمان خوب حمایت میکند، نیاز به یادگیری از جانب مراجع دارد و رفتار را تسهیل میکند.
ویژگی های مشترک روان درمانگر های موفق:
۱. درمان خوب ، برقراری رابطه دوستی نیست.
تفاوتهای فراوانی بین دوستی و رابطه درمانی وجود دارد:
اول از همه اینکه شما ممکن است روابط فراوانی با دوستان خود داشته باشید. میتوانید با آنها تجارت کنید، از آنها پول قرض بگیرید یا حتی با آنها روابط جنسی داشته باشید. اما شما با درمانگر خود تنها میتوانید رابطه درمانی برقرار کنید و بس. درمانگر شما ممکن است با شما دوستانه رفتار کند، اما او دوست شما نیست. اگر درمانگرتان مثل دوستتان بود، در آن صورت او دیگر درمانگر شما نیست.
دوم، دوستی نیاز به داشتن برنامه یا هدفی فراتر از موجودیت رابطه دوستی (= صرفاً”خود رابطه دوستی) ندارد. شما میتوانید بدون هیچ دلیل خاصی با دوستان خود بیرون بروید؛ تنها به این دلیل که لذت میبرید، به این بیرون رفتن و دوستی عادت کردهاید، یا حتی اینکه کار بهتری برای انجام دادن ندارید! اما شما با درمانگر خود بیرون نمیروید. درمان، هدفمند و عملگرایانه است و بهصورت تعمدی و آگاهانه به سمت یک یا چند هدف مشترک که قبلاً درباره آن بحث شده پیش میرود. درمان به خودی خود یک هدف و پایان نیست بلکه یک وسیله است.
سوم اینکه شما و دوستانتان در برخورد و معاشرت با یکدیگر به میزان مشترک و یکسانی استحقاق دارید. همان اندازه که علایق، نیازها و دغدغههای دوستتان مهم است، به همان اندازه نیز علایق، نیازها و دغدغههای شما از اهمیت برخوردار است. اما درمان اینگونه نیست. درمان اساساً یکطرفه، طراحی شده است. و حول مراجع میگردد. هر اقدام درمانگر تنها در صورتی که معطوف به ۱ هدف باشد توجیهپذیر و پذیرفتنی است: کمک به مراجع. درمانگر نباید زمان درمان یا روابط درمانی را به برآورده کردن نیازهای خود اختصاص دهد. اگر درمانگر شما زمان درمان را برای هر هدفی بهجز کمک به شما به کار میبرد، آنگاه کاری که او انجام میدهد را نمیتوان درمان خوب نامید.
۲. درمان خوب ، مبتنی بر شواهد اثباتشده است.
درمان اثربخش شامل این موارد میگردد: ثبت دقیق سوابق مراجع، ارتباط برقرار کردن بین داستانها با الگوهای ناکارآمد، فرضیهسازی و آزمودن آن فرضیه. درمان خوب نسبت به دانش جدید حساس و پذیرا است. چنین درمانی اشتباهات خود را میپذیرد و آن را اصلاح میکند. با وجودی که درمان خوب به دنبال پروراندن بذر امید و تقویت توقع تغییر در مراجع است، بااینحال قولهایی که میدهد در محدوده واقعیات و حقایق جای دارد. اگر درمانگر شما موفقیت را ضمانت میکند یا قول میدهد که شخصیت شما را تغییر میدهد، سریعاً در رفتن پیش او تجدیدنظر کنید.
درمانِ خوب هنر است، زیرا یک رویاروییِ انسانیِ خودخواسته است و به خودی خود از لحاظ ماهیت آن پویا، خلاقانه و بیهمانند است. اما این هنر در درمان باید با علم همراستا باشد. درست همانطور که در معماری هنر طراحی باید با اصول مهندسی صدا هماهنگ و همراستا باشد. پیشنهادهای درمانگر به مراجع – مثل فرآیند درمان، توضیحات درمانگر و مداخلات او- باید براساس شواهد و تحقیقات علمی باشد. (و دقیقاً تا حدی باشد که در تحقیقات بیان شده نه بیشتر). یک درمان خوب، با شواهد و اطلاعات دارای پشتوانه علمی، مخالفت نمیکند و آنها را نادیده نمیگیرد. درمان خوب حقیقت عریان و خالص را، که یافتن آن آسان نیست، تشخیص میدهد.(۳۰۰ سال طول کشید تا کلیسای کاتولیک حرف گالیله را قبول کند)
۳.درمان خوب ، شأن و ارزش انسانی بنیادی مراجع را ارج مینهد.
درمان خوب به دنبال تسهیلِ سلامت روانِ باثبات و کامل است. با این وجود، سلامت روان در فرآیند درمان خود یک مقصد نیست که باید به آن رسید. بلکه سلامت روان یک فرآیند است که شما در راه جستجو و رسیدن به اهداف تعیینشدهتان اتخاذ کرده و آن را به کار میگیرید. بهبیاندیگر، سلامت روان همان مهارت رانندگی شماست ، نه مقصد سفرتان. بنابراین، درمانگر هم در این مثال، راننده ماشین نیست بلکه مربی تعلیم رانندگی است.
درمان خوب به بحث قضاوت هم میپردازد اما نه در مقام قضاوت مردم. همانطور که یک کلیسا هم خود را در حد لزوم درگیر مسائل مالی میکند (مثلاً جمعآوری پول برای امور خیریه) اما کار اصلی کلیسا راجع به پول نیست. بیشتر افرادی که برای درمان مراجعه میکنند بهاندازه کافی و به شدیدترین درجات به خاطر مشکلاتشان قضاوت شدهاند – توسط خودشان، هم سن و سالانشان، همسرانشان، کارفرمایانشان، همسایگانشان، و معمولاً” حتی در سطح وسیعتری از جانب جامعه. همچنین به احتمال زیاد هزاران پند و نصیحت از افراد مختلف دریافت کردهاند. بنابراین برخلاف رواندرمانگرانی که در رسانهها حضور مییابند، درمانگر خوب هم در مورد قضاوت مراجع و هم در مورد دادن پند و اندرز خیلی محتاطانه عمل میکنند و در این موارد بسیار کمرنگتر ظاهر میشوند و تأکید زیادی روی آن ندارند. و بهطورکلی قضاوت شدن یا گرفتن اندرز چیزی نیست که مراجعان به دنبال یافتن آن به سمت رواندرمانی آمده باشند. مراجعان برای دریافت تجربه خاصی به رواندرمانگر مراجعه میکنند. یک تجربهی شفاگر و بهبود بخش. آنچه که آنها به آن نیاز دارند درک شدن، همدلی، توجه، پذیرفته شدن و دلگرمی است.
همانطور که یک جراح وظیفه دارد که افراد را بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی آنها، اصول و باورهای اخلاقیشان، ثروتشان، یا قومیت آنها جراحی کند، به همین ترتیب هم یک درمانگر وظیفه دارد هر مراجعی را بدون توجه به اینکه چقدر آن مراجع را دوست دارد یا عقاید و رفتارش را تائید میکند، بپذیرد، به او گوش دهد، به دنبال درک کردن او باشد، پاسخهای مناسبی به او بدهد و انسانیت او را گرامی بدارد. و نیاز به گفتن این نکته نیست که در درمان خوب و اصولی، درمانگر برتری خود را به رخ مراجع نمیکشد، سروری نمیکند، سوءاستفاده و بدرفتاری نشان نمیدهد، رها نمیکند و بیتوجهی نشان نمیدهد، دغلکاری نمیکند، دروغ نمیگوید یا تقلب نمیکند.
ادامه دارد…
منبع:
Ten ways to spot a good therapist
بیشتر بدانیم:
رواندرمانگران چگونه میاندیشند؟ ارزیابی مشکلات بیمار به صورت علت و معلول
ویژگیهای مشترک انواع رواندرمانی: یک رویکرد یکپارچهنگر
طبقه بندی و تشخیص مشکلات روانی در روانشناسی بالینی و آسیب شناسی روانی