این روزها شاهدیم که اکثر آموزگاران ادعا میکنند برای خلاقیت دانش آموزان ارزش زیادی قائلند. غافل از اینکه در عمل، این موضوع کمتر جزو اولویتهایشان قرار دارد. روان حامی این بار به سراغ این معلمان رفته تا دلیل ترس آنها را از جنبه ای روانشناختی بررسی کند.
معلمان در مقابل دانش آموزان خلاق عموماً گرفتار نوعی سوگیری هستند و این نگرانی که خلاقیت، مختلکننده و برهم زننده نظم فعالیتهای کلاس خواهد بود در آنها وجود دارد. ازاینرو ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق مثل ریسکپذیری، تکانشی بودن (ویر کاری را داشتن!) و استقلال آنها را بیارزش جلوه میدهند. و با تمرکز زیاد روی بازتولید دانش و نیز حرفشنوی در کلاس، جلوی هرگونه خلاقیت را میگیرند.
دلیل اینهمه ناهماهنگی در موضع آموزگاران نسبت به خلاقیت چیست؟و در مدارس چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
در این دورهی تغییرات سریع تکنولوژی که نوآوری نوع بشر بیش از هر زمان دیگری نیاز است و درعینحال کودکان بیش از همیشه در معرض محرکهای پرتکننده حواس قرار دارند و بیشازحد معمول برانگیختهاند، چگونه معلمان میتوانند خلاقیت کودکان را پرورش دهند؟
مفهوم خلاقیت
اگرچه اکثر اوقات خلاقیت را تولید کالاهای جدید و مفید تعریف میکنیم، اما به نظر من باید آن را در قالب چندین فرآیند تعریف کنیم. بهخصوص اینکه نوآوری شامل فرآیندهای شناختیای میشود که درک فرد از جهان (یا ارتباط فرد با جهان) را تغییر میدهد.
جامعه زمانی به رشد و بالندگی میرسد که به افراد معدودی فرصت پرورش ایدههای جدید و در کنار آن به عده بیشتری فرصت کپیبرداری از ایدههای افراد خلاق را میدهد.
احتمالاً باید درپیام های متناقض معلمان نسبت به خلاقیت، یک ارزش سازگارانه نهفته باشد. خلاقیت، عنصر مولدِ تازگی در تحولات فرهنگی است. و مانند هر فرآیند تحول دیگری، این تازگی باید توسط عنصر دیگری به نام حفاظت ، به تعادل برسد.
در تحولات زیستشناختی دو عنصر هستند که تازگی ایجاد میکنند : جهش ژنتیکی و ترکیب مجدد ژنها. و دو عنصر هستند که از آن تازگی پاسداری میکنند و آن را حفظ میکنند: بقای اصلح، و تولیدمثل اصلح .
اما در تحولات فرهنگی عنصری که تازگی ایجاد میکند خلاقیت است و عنصری که آن تازگی را حفظ میکند، تقلید و سایر روشهای یادگیری اجتماعی است.
برای بهره بردن از فواید خلاقیت، الزامی نیست که همه افراد جامعه خلاق باشند. ما میتوانیم با تقلید ازایدههای افراد خلاق ، خرید ایده از افراد خلاق یا حتی تنها با تشویق و تحسین آنها، به فواید ناشی از ایدههای خلاقانه آنها دست بیابیم. تعداد کمی از افراد میتوانند کامپیوتر بسازند یا یک سمفونی موسیقی بنویسند اما بااینوجود همه ما میتوانیم از ساختههای آن تعداد کم، استفاده کنیم یا لذت ببریم.
افراد خلاق (ابداع کننده) یا تقلیدکننده؟
خلاقیت ایراداتی هم دارد. هرچند افراد خلاق توانایی حل مشکلات را دارند، جوکهای بامزه تعریف میکنند، وسایل مختلفی اختراع میکنند و دنیا را زیباتر و هیجانانگیزتر و خوشایندتر میکنند اما تولید ایدههای خلاقانه بسیار زمانبر است. یک راهحل خلاقانه برای یک مسئله، معمولاً باید ایجاد مشکلات ناخواسته دیگر یا عوارض منفی متفاوتی میشود.
خلاقیت با این موارد نیز همبستگی دارد: تبعیض قائل شدن، زیر پا گذاشتن قوانین، آشوبهای اجتماعی، پرخاشگری، تعارضات بین گروهها و دوز و کلک. افراد خلاق معمولاً انرژی الهامدهندهی خود را بهجای سوق دادن به سمت روابط، به سمت ایدهها هدایت میکنند و به همین دلیل ممکن است افرادی گوشهگیر، خودبزرگبین، اهل رقابت، متخاصم، مستقل و یا نامهربان به نظر بیایند.
آموزگاران ممکن است از بههمریختگی ناشی از خلاقیت ترس داشته باشند، اما اختصاص دادن زمانی برای تأمل و افکار میانرشتهای باعث پرورش خلاقیت میشود.
اگر من بهعنوان یک فرد خلاق در خوابوخیالهای خلاقانه خودم غرق شوم، ممکن است متوجه نشوم که فرد دیگری همان مسئله را زودتر از من حل کرده است! در یک مدل آماری از تحولات فرهنگی، که در آن عواملِ شبکهای ساختگی، ایدهها را تولید و تقلید میکنند، ایدههای اجتماعی زمانی سریعتر از همیشه رشد و تحول مییابند که در آن جامعه ترکیب خوبی از مخترعان خلاق و تقلیدکنندگان مطیع وجود داشته باشد. اگر تعداد افراد خلاق خیلی زیادی داشته باشیم، در گردآوری ایدهها نمیتوانیم خوب عمل کنیم. این افراد مانند حفرههایی در تاروپود جامعه هستند که بهجای گسترش دادن ایدههای مؤثر، روی ایدههای خودشان متمرکزشدهاند.
یک جامعه زمانی رشد کرده و شکوفا میشود که برخی افراد مشغول تولید ایدههای نو و سایرین در حال حفظ و گسترش دادن بهترین ایدههای آن تعدادِ محدود باشند.
اگر نحوه کدگذاری و پردازش اطلاعات توسط افراد خلاق را در نظر بگیریم، بازهم به چنین نتیجهای میرسیم. افراد خلاق قسمتهای خاصی از تجربیات را با دقتی بسیار بالاتر از آنچه واقعاً نیاز است کدگذاری میکنند. این امر ایراداتی هم دارد: هر قسمت فضای بیشتری را در حافظه اشغال میکند و شبکهی غنیتری از تداعیها را در برمیگیرد. برخی از این تداعیها، کاذب خواهند بود. اما اگر خوشبینانه نگاه کنیم، برخی از این تداعیها منجر به کشف ایدههای نویی میشوند که مفید یا ازنظر زیباییشناختی راضیکننده خواهند بود.
پس اگر مانند پاشیدن فلفل رو غذای خود، دنیا پذیرای تعدادی از مغزهای خلاق باشد، معامله سودمندی خواهیم داشت. گرچه این اذهان ممکن است آنقدر غرق تکتک درختان شوند که خود جنگل را نبینند اما بهاحتمالزیاد توانایی خلق مونالیزای بعدی را خواهند داشت.
چطور خلاقیت را در کلاس درس پرورش دهیم؟
۳ راه کاربردی را در اینجا معرفی میکنیم:
- کمتر روی بازتولید دانش در کلاسهای درس تأکید کنید و بیشتر روی تفکر انتقادی و مهارتهای حل مسئله تمرکز کنید.
- فعالیتهای را انجام دهید که فراتر از مرزهای سختگیرانه سنتی بروند. بهعنوانمثال روی دیوارهای کلاس، زنجیرههای غذایی زیستی را نقاشی کنید. یا نمایش عملی اتفاقات مهم تاریخی را در کلاس اجرا کنید. یا اشعاری راجع به کائنات و جهان هستی بسرائید.
- دائماً در حال طرح سؤالهای مختلف و چالشهای گوناگون باشید و به دنبال آن فرصتی برای تنهایی و تأمل برای دانش آموزان فراهم کنید. این به آنها این فرصت و فضا را میدهد که ارتباطات نورونی جدیدی را در مغزشان شکل دهند که لازمه فرآیند خلاق بودن هستند.
منبع :
What Creativity Really Is – and Why Schools Need It
نویسنده : لیونا گبورا ، استاد روانشناسی دانشگاه بریتیش کلمبیا
مطالب مشابه :