نویسنده: فرهاد معمار صادقی
اندر حکایت تفاوت واقعیت در دو رویکرد واقعیت درمانی و ISTDP
هر کسی از ذن خود شد یار من
پس از مطالعه متن نگاشته شده در باب مقایسه نادیده گرفتنِ واقعیت در رویکردهای واقعیت درمانی و ISTDP و بیان مشترکات بین این دو رویکرد در رابطه با نادیده گرفتن واقعیت و آسیبهای مرتبط، بر آن شدم تا ادامه ای بر آن نوشته، بنگارم تا تصویری کامل تراز مقایسه این دو رویکرد در رابطه با تفاوت واقعیت صورت پذیرد.
با روانحامی همراه باشید
به منظور سهولت در فهم آنچه در ادامه می آید و خالی بودن این نگاشته از بحثهای مجرد و پر طمطراق، ترجیح می دهم که این تفاوت را با مثالی شروع نموده و دو رویکرد را در قالب همین مثال به تصویر کشم. اما قبل از آن مایلم تا نام این مثال را با اقتباس از نمایشنامه بی نظیر نمایشنامه نویس شهیر آمریکایی ” تنسی ویلیامز “، که بر اساس آن، فیلمی نیز با همین نام به کارگردانی الیا کازان بزرگ با بازی مارلون براندو بزرگ نیز ساخته شده است، ” اتوبوسی به نام هوس ” گذارم.
و اما مثال ” اتوبوسی به نام هوس ”
” تصور فرمایید شما راننده اتوبوس یک مدرسه هستید. از شما درخواست می شود که در یک روز تعطیل بچه های مدرسه را به عنوان تشویق به شهربازی ببرید. طبیعتا با توجه به اینکه روز تعطیل این اتفاق می بایست انجام پذیرد و شما روزهای تعطیل را با خانواده می گذرانید رغبتی به انجام این سرویس ندارید، اما پس از اصرار بچه ها و توجه به این مطلب که شما عاشق بچه ها هستید و یا حتی همذات پنداری کرده و آنها را مثل بچه های خود می دانید، تصمیم به انجام این کار میگیرید. پس از رسیدن روز موعود و حرکت در مسیر به سمت شهربازی، با توجه به دغدغه های متعدی که شما در زندگی دارید حواس شما پرت شده و یک خروجی را زودتر می پیچید. همین مطلب باعث می شود تا شما وارد راههایی شوید که بچه ها می دانند که این راهها به شهر بازی ختم نمی شوند. پس از گذر چند زمانی، کم کم حوصله بچه ها سر رفته و از نرسیدن شاکی شده و شروع به مشاجره و دعوا و اذیت می کنند. در ابتدای این مشاجرات شما سعی می کنید تمرکز خود راحفط نموده تا راهی برای پیدا نمودن خروجی صحیح پیدا کرده و به سمت شهر بازی حرکت کنید، ولی وقتی این سر و صداها افزایش می یابد، شما سرسام گرفته و ماشین را درکناری پارک نموده و در کنار جاده متوقف می شوید.”
حال اجازه دهید با طرح این مثال چند خطی از آن فاصله بگیریم و به صورت تئوری تفاوت این دوریکرد را با توجه به آنچه به تصویر کشیده شد بررسی نمایم. اساسا تفاوت دو رویکرد در سه حوزه قابل بررسی است. اول، تفاوت در تعریف واقعیت ، دوم، در چگونگی نادیده گرفتن و تحریف واقعیت و در نهایت چگونگی برخورد با این واقعیت که منجر به حل تعارض نادیده گرفتن واقعیت می شود، می باشد. مجددا اجازه دهید برای روشن تر شدن این بحث به همان اتوبوسی به نام هوس بازگردم تا این تقاوتها را مورد به مورد در این مثال بررسی کنم.
اول در باب تعریف واقعیت
واقعیتِ اتفاقی که در اتوبوس صورت می پذیرد در ISTDP بدین شکل تعریف می شود که: پسران مدرسه ای، بر اساس یک سری اتفاقات ( کج شدن مسیر، اشتباه شما در مسیر یابی، پرت شدن حواس شما و یا … ) شما را مجبور نمودند تا برای بررسی و حل این مشکل ( سروصدا، اعتراض بچه ها، مشاجره ها و … ) اتوبوس را در کنار جاده متوقف سازید.
اما واقعیت این اتفاق در رویکرد واقعیت درمانی بدین شکل گزارش می شود که شما، به همراه تعدادی از بچه های مدرسه ای در کنار جاده متوقف شده اید و از رسیدن به شهر بازی باز مانده اید. ( فارغ از هر دلیلی، این شما بوده اید که تصمیم گرفتید با توجه به مشاجرات اتوبوس را در کنار جاده متوقف سازید.)
دوم در باب چگونگی نادیده گرفتن و تحریف واقعیت
در ISTDP نادیده گرفتن و تحریف واقعیت که منجر به ایجاد مشکل نهایی می شود بدین شکل صورت می پذیرد که، شما احساس خود نسبت به اذیت کردن بچه ها را تغییر می دهید و این واقعیت که آنها شما را اذیت می کنند را نادیده می گیرید و این اذیت کردن را برای خود به شکلهای مختلف توجیه می کنید. مثلا می گویید که این بچه ها حق دارند که اذیت کنند، فریاد بکشند، چون این من بودم که آنها را به این مسیر کشاندم، یا اینکه به خود بگویید دارن شوخی میکنند اصلا اذیت نمی کنند که!!!، این اذیت کردن های چیز مهمی نیست، یا من انسان نوع دوستی هستم و این خدمتی است در حق بچه های مردم و در حق انسانیت، یا من با این کار ایثار می کنم.
اما در رویکرد واقعیت درمانی ، شما واقعیت هدفی که در نظر داشته اید، که همانا رسیدن به شهر بازی بوده است را نادیده می گیرید. به این دلیل که با توجه به تعریف واقعیت در قسمت قبلی، وقتی شما حرکت نمی کنید یعنی واقعیت رسیدن به هدف خود را نادیده گرفته و از آن هدف و یا آنچه که واقعا می خواستید باز مانده اید.
سوم در باب چگونگی برخورد با این واقعیت و حل این مشکل
در رویکرد ISTDP برای حل این مشکل شما می بایست از روی صندلی خود بلند شده، به میان بچه ها رفته و با برخورد مستقیم با هر یک از دانش آموزانی که اذیت می کرده اند و بحث در مورد دلایل آنها و اطمینان خاطر یافتن از اینکه دیگر در این رابطه دردسری ایجاد نخواهد شد، میتوانید با خیالی راحت به صندلی خود برگشته و با توجه به برخورد مستقیم خود با بچه های دردسرساز و اطمینان خاطر از این بابت به مسیر ادامه دهید و به مقصد که شهربازی است برسید.
در رویکرد واقعیت درمانی ، فقط کافیست شما دست از تصمیم خود برای ایستادن کنار جاده کشیده و تصمیم بگیرید که من میخواهم به شهر بازی برسم و آنچه که واقعا میخواهم رسیدن به شهربازی است و فارغ از هر مشکلی که در این مسیر پیش بیاید تا زمانی که مشکلات فیزیکی پیش نیاید که مجبور به ایستادن باشد ( مثل پنچری و یا خرابی ماشین ) من به راه خود ادامه می دهم تا به شهر بازی برسم، و حتی در صورت پنچری و یا خرابی ماشین هم برای رفع این خرابی یا پنچری کاری انجام می دهم که در اسرع وقت بتوانم در جهت رسیدن به شهربازی حرکت کنم، سپس ترمز دستی را خوابانده، دنده را جا زده و حرکت کنید. با رسیدن به هدف و یا حتی نزدیک شدن به شهربازی، بچه ها خود به خود دست از مشاجرات و اذیتهای خود برداشته و حتی تبدیل به بچه هایی خوشحال و سرزنده می شوند، چون آنها اساسا مشاجراتشان با شما بر سر گم کردن راه بوده است.
بسیار زیبا و جذاب می نماید، مفهومی به نام واقعیت، یا آنچه وقوع یافته است. گویی مفهومی است در مرکز یک منشور که از هر طرفی که بدان بنگری، تعبیری و تفسیری از آن خواهی داشت. عجیب نیست که نظریه پردازان نیز با توجه به نوع نگاه و تفسیری که از واقعیت داشته اند مدلهای درمانی و یا رویکردهای مختلف را نشر و بسط داده اند.
ولی از نگاه واقعیت حق مطلب را فقط مولانا ادا نموده و گویی از زبان اوست که فریاد بر می آورد:
” هر کسی از ذن خود شد یار من ”
یک راه ساده و آسان برای اطلاع از مطالب جدید سایت و ارتباط با ما کانال تلگرام ماست. در تلگرام ravanhami@ با ما همراه باشید.