اگر واقعیت زن بتواند ازهفتهای به هفتهٔ بعد اساساً تغییر کند، پس این امر در مورد تغییرات هورمونی وسیعی که در طول زندگی زن اتفاق میافتد هم صادق خواهد بود. با روان حامی باشید: دنبال فرصتی بودم تا این احتمالات را در مقیاس وسیعتری بررسی کنم؛ از اینرو، در ۱۹۹۴ در بخش روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا و سانفرانسیسکو، کلينيک هورمون و خلق زنھا را دایر کردم. این کلینیک یکی از نخستین کلینیکهای کشور محسوب میشود که خاص مطالعهٔ حالتهای مغزی زنها و نحوهٔ تأثیر هورمون ها و شیمی سیستم عصبی بر خلق آنها بود.
- یافتههای ما نشان میدهد مغز زنانه بسیار تحت تاثیر هورمونهایی است که گفته میشود در واقعیت زن تغییر ایجاد میکنند. هورمونها می توانند ارزشها و تمایلات زن را شکل دهند، و روزانه چیزهای مهم را برایش تعیین کنند. آنها درست از لحظهٔ تولد، در هر مرحلهای از زندگی ما حضور دارند. هر حالت هورمونی – دوران دوشیزگی، سالهای نوجوانی، سالهای نامزدی، مادرشدن و یائسگی – همانند مادهای مغذی است برای پیوندهای عصب شناختی متفاوت که مسئول افکار، عواطف وعلایق جدید هستند. از آنجایی که این افت وخیزها ازهمان سه ماهگي شروع میشوند و تا بعد از یائسگی – ادامه پیدا میکنند، واقعیت عصبشناختی زن به اندازه مرد ثابت نیست. واقعیت عصبشناختی مرد، همانند کوهی است که به طور نامحسوس در طول هزاران سال ازطریق یخبندانها، هوا و حرکات عمیق درونی زمین شکل گرفته است. واقعیت عصبشناختی زن شباهت زیادی به خود هوا دارد – همواره تغییر میکند و پیشبینی آن دشوار است.
- علم جدید دربارهٔ مغز، دیدگاه ما را در مورد تفاوتهایی که بین سیستم عصبی پایهٔ مرد وزن وجود دارد به سرعت دگرگون کرده است. پیش ازاین دانشمندان میتوانستند این تفاوتها را صرفاً با مطالعهٔ مغز اجساد یا علائم افرادی که دچارآسیب مغزی شدهاند، بررسی کنند. ولی با پیشرفت علم ژنتیک و تکنولوژی، که به تصویربرداری غیرتهاجمی مغزی مربوط است، نظریه و تحقیق علم عصبشناسی کاملاً متحول شده است. اکنون ابزارجدیدی چون تصویربرداری ازفعالیت شیمیایی مغز (PET) و تصویربرداری به کمک تشدید مغناطیسی از کارکرد مغز (FMRI) این امکان را فراهم ساخته تا درست در زمانی که مغز مشغول کارهایی از قبیل حل مسئله، واژهسازی، یادآوری، دقت به حالتهای چهره ای، اعتماد کردن، عاشق شدن، گوش دادن به گریهٔ بچه ها، و احساس افسردگی، ترس و اضطراب است به درون آن بنگریم.
درنتیجه دانشمندان مجموعهٔ حیرت انگیزی از تفاوتهایی را که به لحاظ کارکردی، هورمونی، ژنتیکی، شیمیایی، و ساختاری بین مغز زن و مرد وجود دارد؛ به بوتهٔ تحقیق گذاشتهاند. دریافتهایم که زن ها و مردها نسبت به استرس و تعارض حساسیتهای مغزی متفاوتی دارند. آنها برای حل مسائل، فرایند زبان، تجربه و ذخیرهٔ احساسات قوی همسان، ازمناطق و مدارهای مغزی متفاوتی بهره میگیرند. زن ها ممکن است کوچک ترین جزئیات خاطره ای را که در اولین ملاقات با جنس مخالفشان داشتهاند و مشاجرهٔ جدی خود را به یاد آورند؛ در حالی که همسرانشان به سختی این اتفاقات را به یاد می آورند. همهٔ اینها به دليل ساختار و شیمی مغز است.
- مغز زن و مرد محرکها را پردازش میکند، میشنود، میبیند، «حس میکند» و احساسات دیگران را به شیوههای مختلف محک میزند. دستگاههای عمل کننده در مغز زن و مرد تا حد زیادی باهم منطبق و سازگار هستند. ولی آن ها وظایف و اهداف یکسان را با استفاده از مدارهای متفاوت انجام میدهند. محققان طی مطالعه ای، که در آلمان انجام دادند، از مردها و زنها خواستند اشکال سه بعدی را به صورت انتزاعی در ذهن خود بچرخانند؛ ضمن این کار از مغزآنها اسکن تهیه کردند. هیچ تفاوت عملکردی بین مردها و زن ها وجود نداشت، ولی تفاوتهای جنسیتی قابل توجه در مدارهای مغزی که برای انجام دادن این کار فعال شده بودند وجود داشت. زنها مسیرهای مغزی مربوط به شناسایی دیداری را فعال و نسبت به مردها زمان بیشتری صرف تصویرسازی از اشیای ذهنی خود کردند. دلیل این واقعیت صرفاً این بود که زنها برای رسیدن به جواب مشابه وقت بیشتری صرف میکردند. این امر نشان داد زنها همهٔ عملکردهای شناختی مردها را نیز انجام میدهند – فقط زنها برای چنین کاری از مدارهای مغزی متفاوتی استفاده میکنند.
- زیرمیکروسکوپ یا براساس یک اسکن FMRI، تفاوتهایی که بین مغز زن و مرد وجود دارد پیچیده و گسترده نشان داده میشود. مثلاً، در مراکز مغزی که مربوط به زبان و شنیدن هستند نورون های موجود در زن ها یازده درصد بیشتر از مردهاست. علاوه برآن، مرکز اصلی شکل گیری حافظه و عاطفه – هیپوکمپ – و نیز مدار مغزی که برای تکلم و مشاهدهٔ هیجانات دیگران است در مغز زن بزرگتر است. این نشان میدهد زنها، به طور متوسط، در ابراز احساسات و به یادآوردن جزئیات رویدادهای عاطفی بهترعمل میکنند. در مقابل، نه تنها فضای مغزی که به کشش میل جنسی اختصاص دارد در مردها دو و نیم برابر است، بلکه مرکز مغزی که به اقدام عملی و پرخاشگری مربوط میشود نیز در آنها بزرگتر است.
این تفاوتهای ساختاری اساسی میتواند تفاوتهای ادراکی را توضیح دهد. درمطالعه ای که در مورد مغز زن و مرد انجام دادند، طی مشاهدهٔ یک صحنهٔ معمولی، گفتگوی مرد و زنی را تصویربرداری کردند و مشاهده کردند مناطق جنسی مغز مرد بلافاصله فعال شد – آنها صحنهٔ مذکور را یک قرار ملاقات جنسی بالقوه پنداشتند. در مغز زن ها، هیچ فعالیتی در این مناطق صورت نگرفت. برداشت مغز زن ها از این موقعیت صرفاً یک گفتگوی دونفره بود. مردها در مرکز ابتدایی ترین بخش مغز یعنی آمیگدالا که مسئول ترس و پرخاشگری است، پردازشگرهای وسیعتری هم دارند. به همین دلیل است که مردها در عرض چند ثانیه میتوانند وارد دعوای فیزیکی شوند، در حالی که اغلب زن ها تلاش میکنند تا از منازعه دوری کنند؛ ولی فشار روانی منازعه در مناطقی از مغز زن عمیقتر ثبت میشود.
- با وجود این که در دنیای شهرنشینی مدرن زندگی میکنیم، دارای بخشهایی در مغز هستیم که مناسب حیات وحش ساخته شده اند. مغز زن هنوز در درون خود، مدار دیرینهای را از قویترین مادران پیشین خود به ارث برده است که به لحاظ ژنتیکی برای موفقیت طراحی شده است، اما غرایز بسیار عمیق و پیچیدهای دارد. این غرایز، در پاسخ به فشارهای روانی که حاصل دنیای وحش کهن بود، تکوین یافته اند. پاسخهای ما به فشار روانی برای واکنش به آسیب جسمانی و شرایط تهدیدکنندهٔ زندگی طراحی شدهاند. اکنون زوجی که تحت فشار مشکلات زندگی هستند مثل مشکل مسکن، مسائل بچه ها، و عدم پشتوانهٔ شغلی کافی، در موقعیتی هستند که برای زنها چند قبض پرداخت نشده، حکم مشکلی را دارد که گویی خانواده را تهدید میکند.این پاسخ، مغز زن را وادار به واکنشی میکند که گویی زندگی اعضای خانواده را خطری قریب الوقوع یا فاجعه ای بزرگ تهدید میکند. مغز مرد، برعکس؛ چنین ادراکی ازاین مسائل ندارد.مگر اینکه مسئله ای تهدیدآمیز و بسیار جدی یا جسمانی باشد. این تفاوتهای ساختاری و اولیه در مغز، زیر بنای بسیاری از تفاوتهایی هستند که روزانه در رفتار و تجربیات زندگی مرد و زن وجود دارند.
منتظر ادامه داستان ویژگی های مغز خانم ها در روان حامی باشید (پایان قسمت دوم)
کتاب مغز زنانه، اثر دکتر لوآن بریزندین
ترجمه دکتر محسن دهقانی ، سهیلا پیمانی
بیشتر بدانیم:
مغز زنانه، آنچه موجب زن بودن ما می شود (۱)
رابطه جنسی باعث افزایش کارکرد مغزی میشود