هیچوقت در مدارس ما به کودکی گفته نمیشود که :
تو هوش همدلی خوبی داری.
تو آیندهنگر خوبی هستی.
تو انعطافپذیریات بالاست و میتوانی در بخش مدیریت بحران فوقالعاده بدرخشی.
هرکدام از بچهها به سبک خودشان محشرند. با روان حامی این هوش ها یا به عبارت بهتر توانمندیها را بشناسید.
در ذهن داشتم که برای موضوع این هفته، مطلبی در مورد هوش و انواع آن بنویسم. تصاویری دائم در ذهنم رژه میرفتند: مگسپرانی خیل عظیمی از افرادی که اجبار زندگی و شرایط، آنها را تبدیل به فروشندگانی ساده کرده است، همه کودکانی که در فرآیند اندازهگیری با متر پوسیده آموزشوپرورش نمرهای نگرفتند و سرخورده شدند، تمام کسانی که هر صبح بابی میلی سرکار خود حاضر میشوند. در حال فکر کردن به وضعیت اکثر مدارس و استعدادهایی که این روزها دیده نمیشوند و کودکانی که به اجبار راه آیندهشان را نه از روی توانمندی و استعدادشان، بلکه از روی آرزوها و تمایلات والدین یا از روی وضعیت بازار و تعداد محدودی از شغلهای محبوب جامعه انتخاب میکنند.
یاد خودم افتادم و خیل عظیمی از هم رشتهای های لیسانسم که برای ارشد تغییر رشته دادند. چون در دورانی که باید شناخت دقیقی از خودشان و علایق و استعدادهایشان پیدا میکردند، از این اتفاق مهم محروم بودند. یا به دلیل عدم توجه کافی مدارس، یا به دلیل نداشتن خودشناسی لازم و یا دلایل بسیار دیگری که تمایل به هم شکل کردن تمام فارغالتحصیلان بدون توجه به نیازهای دنیای امروز و بدون درنظر گرفتن تنوع استعدادهای آدمها، بخشی از آن بود.
تصاویر با سرعت بیشتری ورق خوردند و مرا بردند به تمام زمانهایی که با فردی بزرگسال در شغلی برخورد داشتم که بابی میلی تمام مشغول به انجام کارش بود. دیدن دلسردی و ناامیدی نهفته در نگاه این افراد، مرا عمیقاً به فکر میبرد. اینکه این فرد میتوانست همین لحظه در شغلی که آرزوی او بوده ومیتوانسته در آن به شکلی منحصربه فرد ظاهر شود مشغول به کار باشد. اینکه تمام این لحظات بیمیلی و کسالت و بیحوصلگی، تمام لحظات انتظار برای زودتر تمام شدن ساعت کاری و پناه بردن به جایی که فرد میتواند دوباره به برخی علایقش بپردازد (در خوشبینانه ترین حالت)، همه میتوانستند طور دیگری سپری شوند. میتوانستند تبدیل به ساعاتی شوند که فرد به شوق داشتن ثانیههای اضافهتر، زمان بیشتری سرکار بماند.
یک روز در هفته که برای کار با بچههایی که دچار اختلال یادگیری هستند، به مناطق مرکزی شهر سفر میکنم، این موضوع به شدت ذهنم را مشغول میکند. دیدن هزاران دورهگرد و مغازهدار و دست فروشی که در نهایت بی انگیزگی چشم دوختهاند به در ودیوار، مگس میپرانند و چشم به دست رهگذرانی که آیا تمایل به خرید از آنها داشته باشند یا خیر. ما برای این افراد چه کاری به جز در اختیار گذاشتن چند گزینه محدود انجام دادهایم؟اگر نخواهیم نقش مسایل اجتماعی و اقتصادی را در نظر بگیریم، نمیتوان نقش هوش و نیز خلاقیت را در این میان کتمان کرد. هوشی که اگر تنها در چند لحظه از اوقات تلفشدهی هر روزه، برای بهبودی هرچند ناچیز در شیوه کسب درآمد به کار گرفته شود میتواند چنان تغییری در کسب و کار ایجاد کند که قابل قیاس با حالت فعلی نباشد. اما واقعا آیا همه انواع هوش و استعداد محدود به آنچه که در دستهبندیهای رایج هوش از نظریهپردازان بزرگ این حوزه بیان شده میشود؟
مدارس ما دستگاه کپیهای بزرگی شدهاند که همه برگهها را با یک رنگ و فونت و نوع کپی میکنند. پس چه زمانی قرار است به این بیندیشیم که در آینده این برگه قرار است برگ اول کدام کتاب داستان شود؟ داستانی که نوشته میشود موردعلاقه او خواهد بود؟ تمایلات و آرزوهای او را ارضا خواهد کرد وبراساس استعدادهای او نوشته شده یا نه؟ اینکه آیا این کتاب داستان همان کتاب داستانی هست که کتابخانه دنیا کم دارد؟ در کتابخانهی دنیا شرایط نگهداری و نوع کاغذ و فونت چاپ شده و جوهر مصرف شده و خلاصه حتی نوع نخی که در وسط کتاب قرار میگیرد، یکسان نیست. پس چطور توقع داریم که از چنین تنوع و گستردگی ، کتابهایی با جلد و محتوای یکسان تولید کنیم؟ اندازه قفسههای این کتابخانه هر ثانیه در حال تغییر است. شرایط محیطی نگهداری کتابها لحظهای با لحظه دیگر متفاوت است. ما برای هر گوشه و هر ثانیه این مخزن بزرگ و در حال تغییر، به کتابی متفاوت نیازمندیم. پس چرا اصرار داریم که تنها کتابهای پزشکی و مهندسی منتشر کنیم؟ چرا کتابهایی بیهدف و پر از پراکندگی و سردرگمی و فاقد انگیزه را به این کتابخانه هدیه میکنیم؟
همین روزها که این دغدغه را به دوش میکشم تا برسم پیش بچهها و باز در راه برگشت به این فکر کنم که مگر ما چقدر زمان برای زیستن یک زندگی بر اساس توانمندیهایمان و استعدادهایمان داریم، کلیپی دیدم که توجهم را جلب کرد. مجری ، سروش صحت دوستداشتنی که کتاب زندگی مهمان برنامه ، مجتبی شکوری که جوانی پرانرژی و مدیر آموزش باغ کتاب و دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران است، را ورق میزد. مجتبی شکوری از عدم توجه به ۳۴ نوع هوش متفاوت سخن میگفت. ۳۴ نوع توانمندی که دونالد کلیفتن، روانشناس تربیتی آمریکایی در دانشگاه نبراسکا و طراح ابزار یافتن توانمندیها در وبسایت گالوپ ، و مارکوس باکینگهام ، نویسنده و مشاور تجاری و سخنران انگیزشی در کتاب کشف توانمندیها معرفی کردهاند.
آقای شکوری در توضیح کتاب زندگیاش از این سخن گفت که چطور توانمندی او در مدرسه دیده نشده و در راه درست هدایت نشده است و در دانشگاه هم به همین دلیل در رشته تحصیلی اش آلیسی در سرزمین عجایب بوده! با تجربهی لحظه دارچینی در زندگیاش، قدرت یافته برای حرکت به سمت علاقهاش و از شنیدن جمله “بچهات هیچی نمیشه” به پدرش در روز اخراجش از مدرسه، به جایی رسیده که الگویی موفق از شخصی است که آرزویش او را نجات داده، چون او آن را باور داشته است.
او از عدم شناسایی استعدادها در مدارس سخن گفت.از اینکه با دیدن کوچکترین جرقه هوش در کودک، ساختار آموزشی، او را به سمت رشته ریاضی و مهندسی یا پزشکی سوق میدهد. او در مدرسه همواره به خاطر تفاوتش سرکوب میشده که این مسئله روی عزتنفس یک کودک بسیار تأثیرگذار است. در مدارس ما فاجعه رخ میدهد و هرساله میلیونها استعداد در حال سرکوب شدن هستند. مدارس ما بر اساس انطباق طراحی شدهاند، نه تنوع. در حالی که آدمها متنوعند و کتابخانهی دنیا به همه انواع کتابها نیاز دارد.
همگی ما عمر میکنیم اما زندگی کردن از جایی شروع میشود که با اشتیاق و آرزو در دنیا قدم بزنی.
در مدارس ما تصور غالب این است که تنها ۲ نوع هوش ریاضی و حفظیات مهم هستند در حالی که کلیفتون و باکینگهام که یکی از آنها از عصب شناسان بزرگ آمریکاست از کشف ۳۴ نوع توانمندی مختلف در افراد پس از پژوهشی عظیم صحبت کردهاند. و برای این ۳۴ نوع هوش ۲ قانون اصلی معرفی کردهاند:
- هیچکسی نیست که در همه این ۳۴ توانایی فوقالعاده باشد.
- هیچ انسان نرمالی در سیاره زمین نیست که در ۵ تا از این ۳۴ نوع توانایی نابغه نباشد.
در کنار این انواع هوش و توانمندی، مسئله مهم دیگری که در مدارس ما از بین میرود خلاقیت کودک است. در حالی که امروزه در بازار کار، خلاقیت بهاندازه سواد خواندن و نوشتن اهمیت دارد. اینکه ایدهای داشته باشی و بتوانی آن را بپرورانی و امور را متفاوت انجام بدهی.
صحبتهای این مدیر موفق مرا کنجکاو کرد که به دنبال یافتن و خواندن کتاب و یافتن آن ۳۴ توانمندی باشم. توانمندیهایی که والدین با دقت در حالات و رفتار کودک خود میتوانند رگههایی از آن را در او مشاهده کنند و به این ترتیب بتوانند افقهای کاری و تحصیلی روشنی را پیش چشم کودک خود ترسیم کنند.
۳۴ توانمندی منحصربه فرد در آدم های دنیا
موسسه گالوپ برای اطلاع از تواناییهای بشری با دو میلیون نفر درباره تواناییهای آنها مصاحبه کرد. این کار یک نظرخواهی عظیم نبود بلکه هرکدام از آن مصاحبهها (کمی بیش از دو میلیون) شامل سؤالهای باز پاسخ از مدیران عالی و افراد اجرایی توانمند در حوزههای مختلف بود در مورد اینکه چطور کارشان را به این خوبی انجام میدهند. در تمام این حرفههای متفاوت، تنوع زیادی از دانش، مهارت و استعداد مشاهده شد. و چیزی نگذشت که کارشناسان این طرح شروع به کشف الگوهایی از این دریای اطلاعات کردند. آنها توانستند ۳۴ تا از شایعترین این الگوها یا بنمایههای استعدادهای انسانی را بیرون بکشند. تحقیقات نشان میدهند که این ۳۴ الگو با ترکیبات بیشمار خود میتوانند به بهترین نحو، بیانگر گستردهترین گسترهی ممکن از عملکردهای فوقالعادهی انسان باشند.
در پی پژوهشی که سازمان گالوپ در ۷۹۳۹ کسب و کار گوناگون در ۳۶ شرکت بزرگ و بر روی ۱۹۸٬۰۰۰ کارمند انجام داده تنها ۲۰ درصد از این کارکنان شرکتهای بزرگ احساس میکردند که توانمندیهای آنان پیوسته به کار گرفته میشود. به بیان دیگر، ۸۰ درصد کارکنان احساس میکنند که در واگذاری نقش مناسب به آنان، تخصیص درستی صورت نگرفته است.
این ۳۴ الگو تمامی ویژگیهای فردی انسانها را در برنمیگیرند – افراد از این لحاظ بینهایت متنوعند. پس این ۳۴ الگو را مانند ۸۸کلید پیانو در نظر بگیرید. این ۸۸کلید نمیتوانند همهی نتهای موجود را بنوازند ولی در ترکیب با هم میتوانند هر نوع موسیقی از کلاسیک تا پاپ را بنوازند. این قاعده در مورد این ۳۴ الگو هم مصداق دارد. این الگوها اگر با بینش و فهم مورداستفاده قرار گیرند، میتوانند بیانگر همهی خصوصیات ویژهای باشند که در زندگی انسانها وجود دارد. با دیدن الگوها سعی کنید ۵ الگوی غالب استعدادی خود را پیدا کنید. این توانمندیهای اصلی که امضای منحصربهفرد شما هستند، قدرتمندترین منابع توانایی شما میباشند. با شناسایی بنمایههای خود و کودکتان در بهترین موقعیت قرار خواهید داشت تا تواناییهای خود را به حداکثر برسانید. و به خاطر داشته باشید که “شکل واقعی در زندگی هر یک از ما، نداشتن تواناییهای کافی نیست، بلکه ناتوانی در استفاده از آنهاست”
باهم نگاهی به این الگوها میاندازیم :



۳۴ نوع هوش یا توانمندی در مردم دنیا
البته که در زمینه خودشناسی آزمونهای مختلفی وجود دارد. شاید از معروفترین و همهگیرترین آزمونها که در ایران هم شناخته شده هستند بتوان به MBTI ،DISC و MMPI اشاره کرد. در کنار این آزمونها، آزمون شناخت تواناییها (Strengths Finder) هم وجود دارد که در طول سالهای گذشته بخش مهمی از دورههای شناخت تواناییها بوده است. این آزمون براساس تحقیق موسسه گالوپ شکل گرفته و تمهای توانایی هر فرد را در غالب ۳۴ تم معرفی میکند. تفاوت این آزمون نسبت به دیگر آزمونها این است که برمبنای رویکرد روانشناسی مثبتگرا (با تفکر مثبت تفاوت دارد. در مطلبی جداگانه در اینباره خواهم نوشت) تهیه شده است و بیشتر تمرکز آن برشناخت نقاط قوت و استعدادهاست. این آزمون کمک میکند تا بتوانید درک بهتری از قابلیتهای خود داشته باشید و دلیل بسیاری از رفتارها و احساسهای تکراری در طول زندگی را دریابید.
۳۴ تم توانایی (که گاهی با عنوان استعدادیاب کلیفتون شناخته میشود) در کتاب Strengths Quest و نسخه دوم و بازنگری شدهاش در کتاب Strengths Finder 2.0 منتشر شده است که بیش از دو سال هست که جز کتابهای پرفروش New York Times و Amazon میباشد. همچنین کتاب مذکور توسط نشر پارسیا با عنوان ۵ نقطه قوت برتر خود را بشناسید نیز به فارسی منتشر شده است. دلیل این نامگذاری براساس استاندارد آزمون شناخت تواناییهاست که برای هرشخص ۵ تم توانایی را مشخص میکند.(منبع: سایت کوچینگ امیر مهرانی )
در پست های آینده به برخی از این توانمندی ها میپردازیم.
خلاصه کتاب را میتوانید در سایت زیر دانلود کنید:
http://www.papyrus.ir
منابع مورد استفاده:
- مصاحبه سروش صحت در برنامه کتاب باز با مجتبی شکوری، مدیرآموزش باغ کتاب تهران
https://www.aparat.com/v/O7xPS
- www.gallupstrengthscenter.com
- http://www.leadershipvisionconsulting.com/the-34-themes-of-strength/
- برای کشف ۵ توانمندی خود از وب سایت های زیر کمک بگیرید:
http://thecoach.ir/strengths-theme/
http://selfassessment.ir/SC.php?type=component_sections&id=42&t2=DT&sid=79
- کتاب گام دوم کشف توانمندی ها
نویسندگان : مارکوس باکینگهام ، دکتر دونالد کلیفتون
بیشتر بدانیم :
پرورش افراد خلاق در مدارس -خلاقیت واقعاً به چه معناست ؟