آیا نسلی را پرورش دادهایم که با تکنولوژی روز یعنی صفحه نمایش موبایل و کامپیوتر بهتر از انسانها ارتباط برقرار میکند؟
من تکنولوژی را هر نوع مکانیسم بیرونی که توانایی فرزندان را در ارائه افکار و احساساتشان و سازگاری با دیگران مختل میکند، تعریف میکنم؛ که شامل هر نوع ابزاری میشود که توجه کودکان را به خود جلب کرده (مانند هندزفریها و هدستهای گوشی، تلفنهای هوشمند و لپتاپها) و احساسات فرزندان را در رابطه با جهان و دیگران تحت تاثیر قرار میدهد.
من در میان جمع و دلم جای دیگر است (“به ظاهر“ دور هم بودن)!
اخیرا در یکی از رستورانها خانوادهای را دیدم که با سکوت سنگینی که در میانشان حکمفرما بود، مشغول صرف شام بودند و در عین حال هرکدام از آنها با گوشی هوشمندی که در دست داشت سرگرم بود. در حقیقت بیشتر بچههایی که در آن رستوران بودند به نوعی مشغول نگاه کردن به صفحه نمایش بودند. درآن هنگام دختر نوجوانی را دیدم که در حال چت کردن با تلفن همراهش بود و همزمان به سمت بیرون از رستوران حرکت میکرد که ناگهان به میزی در نزدیکی یک زوج سالخورده برخورد کرد.
تعاملات سادهی انسانی، تفکر، مهربانی و حسن نیت به طور کامل در نوجوانان از میان رفته است. بدتر این است که والدین با سرمشق قرار دادن تکنونولوژی بیروح و وابستگی به آن، از رفتار کودکانشان حمایت میکنند.
هنگامی که به تکنولوژی متصل میشوید، ارتباطتان با دنیای بیرون قطع میشود.
هر چیزی که ما را از یک محیط استرسزا جدا کند میتواند مفید باشد. برای مثال گوش دادن به موزیک باعث میشود که نفسی تازه کنید و از یک موقعیت طاقت فرسا رهایی یابید و به این ترتیب استرستان کاهش یابد. همچنین بعضی از برنامهها به گونهای طراحی شدهاند که توسط مراقبههای هدایت شده و تمرینهای آرمیدگی، ذهن آگاهی را بالا برده و استرس را کاهش میدهند.
مشکل زمانی شروع میشود که تکنولوژی نسبت به روابط، اولویت پیدا میکند. هنگامی که وابستگی به تکنولوژی افزایش پیدا میکند، کودکان در حبابی از دنیای خودشیفتگی محدود میشوند، بین افکار و احساسات خودشان و دیگران جدایی و تضاد اتفاق میافتد. تکنولوژی همچنانکه مهارتهای برقراری ارتباط و تعاملات مثبت کودکان را تخریب میکند، احساسات انسانی آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود که نسبت به دیگران کمتر دلسوز و احساساتی شوند و کمتر احساساتشان برانگیخته شود.
ظهور تکنولوژی و کاهش هوش هیجانی
دنیل گلمن در کتابش به نام هوش هیجانی، آنرا به عنوان توانایی شناسایی احساسات خود و دیگران تعریف میکند و یادآور میشود افرادی که دارای درجه بالایی از هوش هیجانی هستند، روابط سالمتری دارند، با محیط اطرافشان بهتر سازگار میشوند و برای رسیدن به اهدافشان مهارت بیشتری دارند.
دکتر گُلمن پنج مؤلفهی هوش هیجانی را مشخص کرد که عبارتند از: خودآگاهی، خودنظمدهی (خودمدیریتی)، خودانگیزشی، همدلی و مهارتهای اجتماعی (تنظیم روابط با دیگران)
معلمان و همچنین والدین برای پرورش این مولفهها سعی بر این دارند که آگاهی و توجه متفکرانه نسبت به دیگران را در کودکان بالا ببرند. بدین ترتیب کودکان هوش هیجانیشان را توسط سازگارشدن با دنیای بیرون و دیگران رشد میدهند.
چگونه وابستگی به تکنولوژی میتواند به ضرر هوش هیجانی عمل کند؟
وابستگی به تکنولوژی:
- خودآگاهی را تضعیف میکند.
هرچقدر که زمان بیشتری را صرف گذراندن با تکنولوژی کنید، زمان کمتری را برای اختصاص دادن به افکار و احساساتتان خواهید داشت. هر چقدر که وابستگی به تکنولوژی بیشتر شود، کودکان حالتی از خودبیگانگی را تجربه میکنند، و این خودبیگانگی نسبت به هیجانات و احساساتشان، توانایی خودآگاهی را ازآنها میگیرد و به جای اینکه متفکرانه تصمیم بگیرند، بیشتر به صورت واکنشی و انفعالی عمل میکنند.
- خودتنظیمی (خودمدیریتی) را کاهش میدهد.
پژوهشها اثبات کردهاند که وابستگی به تکنولوژی، برانگیختگی و تکانشوری را افزایش داده و تحمل ناکامی را کاهش میدهد. با کاهش یافتن توانایی خودنظمدهی، هیجانات کودک به صورت نابالغ و ناپخته باقی میماند و باعث میشود که رفتارهایی ابتدایی و کودکانه (مانند زورگویی، بداخلاقی و خشونت های انفجاری) از خود بروز دهند.
- مهارتهای اجتماعی را کاهش میدهد.
روابطی که کودک از طریق فضای مجازی با دیگران برقرار میکند، از نوع روابطی بی روح و مصنوعی است که به ندرت به دوستی واقعی منجر میشود و به این ترتیب وابستگی به تکنولوژی منجر به انزوا و گوشهگیری میشود. با غلبه بیشتر تکنولوژی بر زندگی، رشد اجتماعی کاهش مییابد و این وابستگی کودکان را با مهارتهای مقابلهای ضعیف رها کرده و ابزارهای محدودی را برای هدایت روابط به کودک میدهد.
- توانایی همدلی کردن را تضعیف میکند.
هنگامی که وقت گذرانی با دنیای مجازی و تکنولوژی جایگزین وقت گذرانی با خانواده یا دوستان شود، کودکان دنیا را به صورتی شبیه به حالت خلسه و سرگشتگی، خودشیفتگی و جدا از دیگران تجربه میکنند و نمیتوانند به صورت همدلانه و مشفقانه با دیگران ارتباط برقرار کنند و پایههای اصلی شفقت سالم به صورت رشدنایافته باقی میمانند.
- موجب بی انگیزگی میشود.
انگیزه ای که برای دستیابی افراد به اهداف نیازمند نیرویی محرک و کشاننده میباشد و توجه پایدار را تقویت کرده و باعث تحمل سطح بالایی از تحمل ناکامی میشود، به سرعت کاهش مییابد. تکنولوژی مانند هر نوع اعتیادی کودکان را به خود وابسته میکند و باعث میشود که نسبت به خود و آیندهشان غافل شوند. حال به این فکر کنید که کودکان وابسته و معتاد به تکنولوژی به صورت ناگهانی و به اجبار با دنیای بیرون روبرو شوند؛ در چنین شرایطی آنها به شدت احساس نارضایتی کرده و به شدت کج خلق و تحریک پذیر میشوند. این واکنش به دلیل آن است که برخلاف دنیای ساختگی تکنولوژی، آنها نمیتوانند دنیای واقعی و مردم درون آن را تحت کنترل خود دربیاورند. درنتیجه هنگامیکه با انتخابها و تصمیمات دشوار زندگی روبرو میشوند، از علائم اضطراب و افسردگی رنج میبرند.
پیشنهاداتی برای والدین:
همه افراد از وابستگی به تکنولوژی که به صورت غیرمستقیم شکل میگیرد، رنج میبرند. علاوه بر این تکنولوژی به این دلیل ایجاد شده که کیفیت زندگی کودکان را بالا ببرد نه اینکه زندگیشان را تحت سلطه خود دربیاورد. تلاش کنید که برای استفاده از تکنولوژی به صورت نظاممند عمل کنید و برای استفاده بیش از حد از آن برای همه اعضای خانواده محدودیت ایجاد کنید. به یاد داشته باشید که تکنولوژی باید برای کودکان ابزار باشد نه اینکه تمام زندگیشان را دربربگیرد.
نویسنده: دکتر سین گرور
منبع: How Technology Lowers Emotional Intelligence in Kids
مطالب مرتبط:


