در صورتیکه پاداش و تنبیه بیتاثیر باشند، به هنگام بدرفتاری کودک چه کاری میتوانیم انجام بدهیم؟
مثال: اگر مادر فراموش کند که کیکی را که داخل فر گذاشته است به موقع بردارد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به دنبال این مساله این منطق که کیک خواهد سوخت، میآید و سوختن کیک، پیامد طبیعی فراموشکاری اوست.
اگر ما به کودک این اجازه را بدهیم که پیامدهای اعمالش را تجربه کند، موقعیت آموزشی واقعی و اصیل را در اختیار او قرار دادهایم. با روانحامی همراه باشید.
مثال آلفرد ۱۰ ساله را در نظر بگیرید: آلفرد ده ساله دائما فراموش میکرد که ناهارش را به مدرسه ببرد. هرگاه مادر متوجه میشد که آلفرد ناهارش را نبرده، بلافاصله ناهارش را به مدرسه میبرد و اطمینان حاصل میکرد که به دست او میرسد. هرگاه که این اتفاق میافتاد، مادر او را به خاطر فراموشکاریش شماتت میکرد و به او یادآوری میکرد که آوردن ناهار به مدرسه چقدر او را به زحمت میاندازد. آلفرد به رفتار مادرش با بداخلاقی واکنش نشان میداد و همچنان فراموش میکرد که ناهارش را به مدرسه ببرد.
پیامد طبیعی فراموش کردن ناهار چیست؟ شخص گرسنه میماند. بهترین پاسخ در رابطه با این رفتار آلفرد این است که مادر بتواند به آلفرد بگوید که دیگر مسئول ناهار او نیست. و وقتی ناهارش را فراموش میکند، مادر خیلی راحت به گلایههای او بی اعتنایی میکند. یقینا آلفرد عصبانی خواهد شد، چون فکر میکند که این وظیفه مادر است که حواسش به ناهار او باشد. اما مادر میتواند با آرامش پاسخ دهد: “متاسفم ناهارت را فراموش کردی، آلفرد”. (ممکن است لازم باشد مشارکت مدرسه را در این زمینه به دست آوریم تا فرد دیگری پول ناهار را تامین نکند). اما اگر مادر اینگونه ادامه دهد که: ” این درسی میشود تا دیگر ناهارت را فراموش نکنی”، پیامد را بلافاصله به تنبیه تبدیل میکند. استفاده از کلماتی که به کودک بفهماند خودش قدرت حل مسئله را دارد نه اینکه باید کاری را که ما میخواهیم انجام دهد، بسیار مهم است.
پیشنهاد گرسنه نگه داشتن کودک برای بسیاری از والدین وحشتناک است. در واقع گرسنه بودن خوشایند نیست. فراموش کردن گاه به گاه ناهار، آسیب جدیای وارد نمیکند. اما ناراحتی ناشی از آن میتواند آلفرد را برانگیزد که دیگر ناهارش را فراموش نکند. مهم آن است که اصطکاک و فقدان هماهنگی میان آلفرد و مادرش که آسیب رسانتر از گرسنگی است، از بین برود. ما حق نداریم مسئولیت فرزندانمان را بر دوش بگیریم یا پیامد اعمال آنها را بپذیریم.
نمونهی دیگر را در نظر بگیریم که : آلیس چهار ساله بسیار لاغر بود و خیلی سریع به سرما خوردگی مبتلا میشد. پدر و مادر او هردو فکر میکردند که با تغذیه مناسب، سلامتی او بهبود پیدا میکند. به هنگام غذا خوردن، آلیس بشقاب غذا را جلوی خود میگذارد و چند لقمه اول را با اشتیاق میخورد. او کمی شیر مینوشد، اما زمانیکه والدین مشغول به صحبت کردن میشوند، کم کم علاقه اش را به غذ خوردن ا از دست میدهد. او آرنجهایش را روی میز میگذارد و صورتش را روی دستانش تکیه میدهد. او با بیحوصلگی با غذای داخل بشقابش بازی میکند. در این حین پدرش با آرامی و محبت به او میگوید: ” زود باش، عزیزم شام خوشمزهات را بخور”. آلیس به طرز جذابی میخندد، لقمهای در دهان میگذارد و آن را همانجا نگه میدارد. پدر دوباره شروع به صحبت با مادر میکند. دهان آلیس یکی دوبار تکان میخورد. سپس مادر وسط حرف پدر میپرد و به آلیس میگوید: “زود باش دلبندم سریعتر بخور، تو میخواهی دختری بزرگ و سالم بشوی، اینطور نیست؟ آلیس با قدرت لقمهاش را میجود. پدر او را دلگرمی میدهد که: “این دختر منه”. اما به محض اینکه والدین دوباره شروع به صحبت میکنند، آلیس دست از خوردن میکشد و به این ترتیب بیشتر زمان صرف ناز کشیدن بیش از حد آلیس برای غذا خوردن میشود.
هدف کم اشتهایی آلیس، مشغول کردن والدین و جلب توجه آنها به سمت خودش است. کشف این مسئله با نگاه به کار والدین، بسیار ساده است.
خوردن موجب ادامه حیات است. این عملکردی طبیعی است. وقتی کودکی مشکل غذا خوردن پیدا میکند، بیشتر باید به رفتار اشتباه والدین توجه کرد.
آسانترین راه برای آموزش غذا خوردن به آلیس آن است که اجازه دهند خودش غذا بخورد. اگر امتناع کرد، والدین باید نگرش محبت آمیز خود را حفظ کنند و از به کار بردن تذکرهای کلامی خودداری کنند. وقتی همه غذای خود را تمام کردند، غذاهای نیمه تمام را از روی میز بردارند و به آلیس اجازه دهند که خودش بفهمد چه اتفاقی خواهد افتاد اگر غذایش را نخورد. اگر ما غذا نخوریم، گرسنه میشویم. در وعدهی بعد، مجددا غذا آورده میشود. اگر آلیس همچنان در حال وقت تلف کردن باشد، والدین نباید چیزی به او بگویند و همچنان صمیمیت جو حاکم بر سفره است. معنای ضمنی این صمیمیت آن است که ” اگر دوست نداری غذا بخوری، نتیجه میگیریم که گرسنه نیستی”. اگر کودک با غذا بازی کند و غذا با بی اعتنایی برداشته شود نباید هیچ گونه تنبیه و یا پاداشی برای ترغیب کودک به غذا خوردن ارائه شود. یک ساعت بعد آلیس ممکن است از گرسنگی غرولند کند و شیر و بسیکویت بخواهد، در این صورت مادر باید اینگونه پاسخ دهد که: “متاسفم که گرسنه ای، اما شام ساعت شش آماده میشود؛ خیلی بد شد که تو باید مدت زیادی منتظر بمانی”. صرف نظر از اینکه گرسنگی آلیس چقدر غم انگیز است، مادر باید بگذارد کودک گرسنه بماند چون این گرسنه ماندن پیامد طبیعی غذا نخوردن کودک است. درد ناشی از کتک خوردن، نوعی تنبیه است که توسط والدین انجام میشود اما ناراحتی ناشی از گرسنه ماندن توسط یک بزرگسال اعمال نمیشود، بلکه نتیجهی غذا نخوردن در هنگام سرو غذاست.
چگونه است که والدین از دردی که با کتک زدن نصیب کودک میکنند، احساس عذاب وجدان نمیکنند اما از گرسنه ماندن کودک که خودش موجب آن بوده وحشت دارند؟ به نظر میرسد که والدین خود را به شدت مسئول تهیه غذا میدانند و اگر ببینند که کودک گرسنه است و اگر در قبال این گرسنگی کاری انجام ندهند، احساس میکنند که والدین خوبی نیستند؟ با این حال، نگرانی بیش از حد ما درمورد غذا خوردن کودکمان معمولا یک نقاب است. ممکن است والدین به احساس مسئولیتشان اعتقاد کامل داشته باشند، اما در واقع آنها تمایل واقعیشان را به تسلط و کنترلگری پنهان میکنند: ” من مایلم فرزندم آنگونه که من میخواهم غذا بخورد”. این تمایل به کنترل است که بسیاری از والدین را برمیانگیزد. و این همان کنترل تحکم آمیز است که آلیس در حال مبارزه با آن است. وقتی که سلطهگری و کنترل از میان برود و آلیس دیگر چیزی برای مبارزه کردن نداشته باشد، غذا نخوردن دیگر برای او هیچ سودی نخواهد داشت و به احتمال زیاد غذایش را خواهد خورد.
منبع: کودکان خوشبخت (راهبردهای تربیت کودک و بهبود رابطه والدین – فرزند) تالیف: رودلف درایکورس – ویکی سولتس ترجمه دکتر حمید علیزاده – علیرضا روحی
مطالب مرتبط:
- اهداف رفتارهای اشتباه کودکان
- بهانه گیری در کودکان
- چرا کودکان دروغ میگویند و در این زمینه چه باید کرد؟
- بد رفتاری در سرویس مدرسه کودکمان را چه طور کنترل کنیم؟


