بروز احساسات نشانه ضعف است!!!
اگر چه احساسات بر نحوه درک و تصمیمگیری ما تاثیر میگذارد، اما اکثر افراد زمان کمی را برای صحبت در مورد احساساتشان اختصاص میدهند و به جای گفتن جملهی ناخوشایند “احساس غم و اندوه میکنم”، بیشتر آنها تمایل دارند که برای توصیف وضعیت عاطفیشان این جملات را به کار ببرند: “توده ای را در گلویم احساس میکنم” یا “در شکمم انگار پروانهای در حال بال و پر زدن است”! با روانحامی همراه باشید.
متاسفانه به بسیاری از کودکان درباره شناخت و چگونگی ابراز احساساتشان نیز آموزشی داده نشده است. و انتظار میرود که آنها از طریق مشاهده، راههای مورد قبول اجتماع را برای مقابله با احساساتشان یاد بگیرند. اما حقیقت این است که بسیاری از بزرگسالان مهارتهای مقابلهای سالم را بلد نیستند.
تمایل ما به صحبت کردن و به اشتراکگذاری احساساتمان بسیار وابسته به فرهنگ ماست. سن، دین، قومیت و حتی نوع زبانی که با آن صحبت میکنید به چگونگی تفسیری که از احساسات دارید تاثیر میگذارد.
در حقیقت، با اینکه دانشمندان سراسر دنیا هنوز هم بر سر تعداد هیجانات به توافق نرسیدهاند، اما ماهنامهای آمریکایی به اسم “علم برای عموم” ، اخیرا ۲۱ نوع هیجان را از سراسر جهان به اشتراک گذاشته است.
اینکه در مورد احساسات و چگونگی بروزدادن یا بروزندادن آنها دچار سردرگمی میشویم جای تعجبی نیست. به عنوان یک روانپزشک، من بسیاری از مشکلات مربوط به رابطه، سلامت روان، سلامت فیزیکی و مسائل اختصاصی را ناشی از سردرگمی در مورد احساسات دیدهام. که در اینجا به ۷ نوع از بزرگترین اشتباهاتی که درمورد احساسات رایج است اشاره میکنم:
- “نمیتوانم احساساتم را کنترل کنم“
هنگامی که احساسات (هیجانات) به سراغتان میآیند، لازم نیست که منفعل باشید. اما با این حال بسیاری از مردم فکر میکنند که در حالتی هیجانی که در همان لحظه برایشان رخ داده است، بدون هیچ کنترلی بر موقعیتشان گیر افتادهاند. پس اگر عصبانی هستید، میتوانید با انجام برخی از رفتارها ذهن و جسمتان را به آرامش برسانید. اگر میخواهید راهی را برای تغییر احساساتان پیدا کنید، ابتدا شیوه فکر کردنتان را در مورد موضوعی که هیجانتان را تحت تاثیر قرار داده تغییر دهید سپس رفتاری متفاوت انجام دهید. این کار به مراتب از منفعلانه رفتار کردن بهتر است.
- “باید احساس متفاوتی داشته باشم“
اینکه شما برخی از احساساتتان را کنترل میکنید دلیل بر اشتباه بودن آن نیست. اما در اغلب اوقات افراد چنین جملاتی را در مقابل احساساتشان به کار میبرند؛ مثلا میگویند که: “من نباید در مورد مسائل کوچک خیلی ناراحت شوم” یا “من باید شادتر از اینی که هستم باشم”.
سعی کنید به جای اینکه تمرکز و انرژیتان را صرف این کنید که باید چه احساسی داشته باشید، این را بپذیرید که در حال حاضر احساس خاصی در شما به وجود آمده است و بدانید که درمورد چگونگی واکنش نشان دادن نسبت به آن احساس، حق انتخاب دارید.
- “برون ریزی (تخلیه) هیجانی به من کمک میکند که احساس بهتری داشته باشم“
شکوه و شکایت نسبت به روز بدی که داشتهاید و نسبت به رئیستان نمیتواند به بهبود حالتان کمک کند. در حقیقت، مطالعات نشان دادهاند که عکس این قضیه درست است که: صحبت در مورد چیزهایی که در حالت احساسیتان نقش دارند، آتش آن را شعلهورتر میکند. بنابراین تشویق دوستانتان به ناله و شکوه و شکایت کردن و وادار کردن کودکان به تخلیه هیجانی خشمشان آن هم از طریق مشت زدن به بالشت راهکار مناسبی برای بهبود وضعیت روانیشان نیست. بنابراین بهترین راه این است که در درجه اول احساستان را بشناسید و آن را تایید کنید سپس اگر مایل به بهبود هستید درجا نزنید و به دنبال راهکاری درست و مناسب باشید.
- “کنترل احساساتم مرا شبیه به یک ربات بیجان میکند“
تنظیم هیجانات و یا همان احساسات به منظور سرکوب کردن آنها نیست. شما قادرید که طیف وسیعی از احساسات را تجربه کنید اما لازم نیست که توسط آنها کنترل شوید. تنظیم عواطف و احساسات، مهارتی است که میتواند در ایجاد و بالا بردن قدرت ذهنیتان به شما کمک کند. هرچه که راههای سالمتر و بیشتری را در مورد چگونگی تنظیم هیجاناتتان یاد بگیرید، برای التیام دادن دردهای عاطفیتان مجهزتر خواهید شد، همچنین احساساتتان را به اقداماتی سازنده هدایت میکنید و بهترین تصمیمات را برای خود میگیرید.
- “این دیگران هستند که در من احساسات خاصی را به وجود میآورند“
رئیستان نمیتواند موجب عصبانی کردنتان بشود و یا مادرتان نمیتواند احساس بیکفایتی و ناامنی را در شما بوجود آورد. هیچکس نمیتواند دلیلی برای ایجاد احساسات در شما شود. به طور واضح، رفتار دیگران میتواند بر احساساتتان تاثیر گذار باشد، اما نمیتواند آنها را کنترل کند. بنابراین اینکه چگونه فکر کنید، احساس کنید و رفتار کنید به خود شما بستگی دارد و مسئولیتش بر عهده خود شماست.
- “نمیتوانم احساسات ناخوشایند را اداره کنم“
اگر در مورد تواناییتان در مورد روبرو شدن با احساسات ناخوشایندی مانند اضطراب یا غم و اندوه شک و تردید داشته باشید، از روبرو شدن با آنها اجتناب میکنید. و هرچه که بیشتر از روبرو شدن با درد اجتناب کنید، اعتماد به نفستان نسبت به توانایی مقابله با رنجها و سختیها، کمتر خواهد شد.
اگر چه بعضی از احساسات ناراحت کننده هستند، اما قابل تحملند. اگر به خودتان این اجازه را بدهید که احساساتتان را تجربه کنید، این کار میتواند به عنوان بخشی از بهبود محسوب شود و تجربه این احساسات میتواند کلیدی برای ساختن بهترین زندگی برایتان باشد. بنابراین حتی اگر عصبانی هستید حرف بزنید، هنگامیکه احساس ترس و غم و اندوه میکنید درمورد آن صحبت کنید (سعی کنید احساساتتان را صادقانه تجربه کنید).
- “اگر احساسم را نشان بدهم ضعیف به نظر میرسم“
اگر هنگامی که احساس میکنید حال خوشی ندارید، عادی رفتار کنید، این رفتار میتواند سالم به نظر برسد اما اگر با رفتارتان نشان بدهید که خسته و آسیب پذیر هستید، نشانه ضعیف بودنتان نیست. در حقیقت آگاه بودن از احساساتتان و به اشتراک گذاشتن این احساسات با دیگران آن هم به صورتی که از لحاظ اجتماعی مناسب است، میتواند نشان دهنده قدرت باشد.
همچنین ابراز احساسات میتواند نشان دهنده سطح معینی از اعتماد در یک رابطه باشد. اینکه به کسی بگویید که احساس خشم دارید یا غمگین هستید، نشان میدهد که تمایل و ظرفیت پذیرش این احساسات را دارید.
نسبت به احساساتتان آگاهتر شوید.
هنگامی که از حقیقت احساساتتان آگاه میشوید، شروع به تمرین مهارتهایی میکنید که برای تشخیص، تحمل و تنظیم احساساتتان به شما کمک میکنند. افزایش خودآگاهی هیجانی کلیدی برای افزایش قدرت ذهن و دستیابی به موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای شماست.
منبع: Myths About Emotions That Will Rob You of Mental Strength 7
- مطالب مرتبط:
- احساس خشم و رمزگشایی از سودمندی، مزایا و کارکرد آن در روابط انسانی
-
هیجانات خود-آگاه: معرفی پنج ویژگی اصلی و اهمیت تمایز هیجانات
-
یک مدل نظری فرآیندی برای هیجانات خود-آگاه


